نخستین سؤالى که در اینجا مطرح میشود، معناى میهمانى خداى سبحان در این ماه و میزبانى او از دوستانش است. مگر همه مردم در همه اوقات، میهمانان خدا نیستند که بر سر سفره الهى فرود آمدهاند؟
به علاوه، پایه میهمانى، همان خوردنى و آشامیدنىاى است که میزبان براى میهمان فراهم مىکند . پس، این چه ضیافتى است که پرهیز از خوردن و آشامیدن، نخستین شرط آن است؟
پاسخ این سؤال، از تحلیل واقعبینانه حقیقت انسان و شناخت بنیادهاى وجودى او به دست مىآید . انسان از نگاه اسلام، ترکیبى از جسم و جان است. همانگونه که جسم انسان براى تداوم وجود خویش نیازمند غذاهاى مادّى است، هویّت و حقیقت انسانىِ او نیز نیازمند غذاهاى معنوى از سنخ خود است.روشن است که خداوند سبحان، میهمانى رمضان را براى پذیرایى از جسم و وجود مادّىِ دوستانش فراهم نساخته است؛ چرا که بدنهاى آنان، مثل همگان، در ضیافت همیشگى خدایند، و به تعبیر سعدى شیرازى:
ادیم زمین، سفره عام اوست چه دشمن بر این خوان یغما، چه دوست(1)
این در حالى است که اغلب دشمنان خدا از این سفره گسترده، بیش از دیگران بهره مىبرند. نتیجه، این که: ارزش پذیرایى از جسم و تأمین خواستههاى مادّى، هرگز به پاى تأمین نیازهاى معنوى نمىرسد، به خصوص که قرآن کریم تصریح مىکند: اگر بیم آن نبود که همه مردم به کفر بگروند، کافر به بالاترین امکانات مادّى، نایل مىشد:
«وَ لَوْ لاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِـئونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَ لِکَ لَمَّا مَتَـعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ»(2)؛ اگر بیم آن نبود که مردم (در، گمراهى) امّتِ واحد شوند، براى خانههاى کسانى که به خداوندْ کافر مىشوند، سقفهایى از نقره و نردبانهایى قرار مىدادیم که از آن بالا بروند* و براى خانههایشان درها و تختهایى که بر آن تکیه زنند، قرار مىدادیم * و [نیز] انواع زیورها را . همانا همه اینها کالاى زندگى دنیایى است و سراى آخرت نزد پروردگارت براى تقواپیشگان است.
بی سعی وعمل در هوس حور و بهشتیم
با کوشش ما باغ جنان ،مزدکمی نیست!
بی دولت غم لذت شادی نتوان داشت
بگذر زنوایی که در آن زیر وبمی نیست
نقش ستم از ماست شکایت مکن از دوست
در بارگه معدلت او ستمی نیست
ما مسلمانان امروزی همه اش دنبال یک میانبر می گردیم که ما را مستقیم به وسط خوشبختی پرت کند دنبال کاری می گردیم که پشت میزی نشسته و فقط پول درو کنیم دنبال عبادتی می گردیم که با کمترین زحمتی بهشت را بر ما واجب گرداند بی اینکه خاطر خود را با فکر همسایه و زیردست و فقرا و .... آزرده سازیم.
و اکنون ای امام زمان ما!آیا شما چنین اسلامی را برای ما به ارمغان خواهید آورد؟!!!
اگرنه شما را متهم می کنیم که دین و اسلام نوی آورده ای!!!!
گویند: دو تا واعظ بودند که مثل بعضی از مساجد و دسته جات امروزی مان با هم رقابت داشتند رقابتی که گاه به دشمنی می انجامد و دشمن جان هم می شوند گویا با هم پدر کشتگی دارند!مثلا" آن مسجد چرا مراسمش با شکوهتر از مال ما شد یا چرا از آن سخنران صاحب نام دعوت کردند لابد می خواستند روی ما را کم کنند و ....!
یکی از این دو واعظ دائم می گفت مصلحت خداوندی در این بوده که تاکنون امام زمان ظهور نکرده اند و هر وقت که مصلحت ایجاب کنند خداوند دستور به ظهور امام می کنند.......
ولی دیگری او را متهم به گناهکاری می کرد و می گفت لابد از ترس عواقب گناهانش است که جرات ندارد ظهور عاجل را آرزو کند و... و ما منتظران واقعی هستیم و در آتش فراق می سوزیم و ....
شب خواب دید که امام ظهور کرده اند و با اشتیاق به استقبالشان رفتند و او را به خانه خود دعوت کردند ولی امام فرمودند تمام اسباب و وسایل خانه ات را از راهی بدست آورده ای که زیاد حساب حرام و حلالش را نکرده ای لذا اول باید همه شان را دور بریزی .آن مرد قبول کرد و بعد از انجام آن کار دوباره از امام دعوت کردند .امام فرمود :در خرید خانه و حتی در امر ازدواجت با آن خانم هم خیلی مرتکب گناه و دروغ و حرام و.... شده ای لذا باید از همه شان دوری کنی تا مستعد دوستی ما شوی که در این وقت مرد فریاد کشید که تو چه امام زمانی هستی که می خواهی مرا از زندگی ساقط کنی گویا کس دیگری هستی و برای من نقشه ای داری و ......تا چشم باز کرد دیگر کسی را ندید و....
ای امام ما ! از شما که پنهان نیست خیلی از ما آمادگی ظهورتان را نداریم
از مال و منالمان بگوییم که برای بدست آوردنش کلی دروغ گفتیم و فیلم بازی کردیم و حتی شغلی که بدست آوردیم با پارتی و رشوه و پایمال کردن حقوق دیگران بوده و آن گاه که سرکاری رفتیم بنای کارمان بر کار کمتر وبهره مندی و حقوق بیشتر بوده است تنها امری که در کارمان مهم است کلاس کار و بهره مندی بیشتر از امکانات اداره و حقوق و مزایای بیشتر است و بس و چونبرای بدست آوردن کاری که لایقش نبودیم دست بدامان بقیه بودیم پس یک عمر چاکر آنها بودیم نه ارادتمند و مرید شما.
پیش ما کسی عزیز است که پست مهمتربا درآمد بیشتری دارد نه کسی که گمنام است و کارش پیش بقیه بی کلاس است و ... هر چند که کارش درست بوده و حقی از کسی ضایع نکرده باشد.
به مسیحیت خرده می گیریم که عباداتشان را محدود به یک روز کرده اند و با اعتراف می خواهند بارگناهانشان را بشورند.و خود هر گناهی که می کنیم انتظار داریم که با یک زیارت رفتن یا یک عزاداری یا دادن خیرات تمام گناهانمان بخشیده شود و بهشت بر ما واجب گرددبی آنکه از کارکرد قبلی خود پشیمان گشته و سعی در جبران آن نماییم و.....
حتی وقتی انتظار دیدارتان را داریم هیچ وقت انتظار نداریم که به شکل یک فرد عادی شما را زیارت کنیم بلکه دوست داریم که در شکل شخصی با پست مهم با صورتی که مثل ماه می درخشد و لباس عربی دارد و در آستین ذوالفقار دارد و .....غافل از آنکه ائمه در زمان حیاتشان از لحاظ ظاهر و پوشش به صورتی بودند که اگر کسی در جمع وارد می شد سوال می کرد که کدامیک از شما رسول خدا یا ولی امر مسلمین هستید؟
حال ما مانند کسانی است که می گفتند : چطور امکان دارد این شخص رسول خدا باشد در حالیکه ما از لحاظ مال و منال و قبیله و .... بهتر از ایشان هستیم.
امیدواری خوب است رجا خوب است و اصلا" آدمی به امید زنده است ولی آنهم حدی دارد باید تمام سعی و تلاش خود راکرد و بعد در نتیجه به خدا امیدوار بود .
امام علی(ع) صبح تا شب کار می کرد قسمت عمده شب را به رسیدگی به فقرا و یتیمان و راز و نیاز می پرداخت با این حال در خوف و رجا بود . امید و رجای ما باید چنین باشد.نه اینکه هر کاری و هر گناهی که از دستمان برمی آید انجام دهیم و بعد با یک زیارت یا عزاداری یا خیرات خداوند را مدیون خود دانسته و بهشت را بر خود واجب می دانیم و اگر روزی در حال خواندن نماز سرحال بودیم انتظار داشته باشیم که بر ما وحی نازل گردد یا به دیدار ائمه نائل گردیم و...
یکی از رفقا می گوید: ما همه اهل بهشتیم اگر بگذارند!!!
حافظ خام طمع شرمی ازاین قصه بدار عملت چیست که مزدش دو جهان میخواهی؟!
برای همه ما که دغدغه دینی داریم شاید جای سوال باشد که چرا مسلمانان پس از آنهمه نفوذ و انتشاراسلام رو به افول گذاشتند و در حالیکه پیشرفتهای علمی در آن زمان بیشتر در انحصار مسلمانان بود و دانشمندان اسلامی آن زمان هنوز هم برای خیلی ها در غرب چهره ای شناخته شده هستند . چرا در زمان کنونی تمام کشورهای اسلامی جزو کشورهای عقب افتاده یا حداکثرجزو کشورهای در حال توسعه هستند؟!!!
عوامل داخلی موثر در افول مسلمانان(در زمان حکومت امویان).
***تبدیل حکومت اسلامی به حکومت استبدادی و موروثی که حاکمان به جای اجرای احکام الاهی تابع هوا و هوس فردی خود بودند
***از بین رفتن مساوات و برابری که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی است درحالیکه قرآن و سنت ÷پیامبر تمامی امتیازها را ملغی و ملاک را بر پرهیزگاری قرار داده بود
*** اختصاص درآمد حکومت به تجمل و خوشگذرانی حکومت بجای صرف آن در امور عمومی....
***استفاده از قوه قهریه برای نابودی مخالفان دستگیری حبس شکنجه کشتار و گاه قتل عام.....
***گرایش به تجمل در زندگی خوراک لباس خانه و...
***می گساری زن بارگی کنیزکان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت ....
و در کنار عوامل داخلی فوق عوامل خارجی
*** کینه شدید غیر مسلمانان نسبت به مسلمانان بدلیل موفقیتهای چشمگیر آنها در جنگهای متعدد و فتح مناطق وسیعی از اروپا و...
***تهاجم فرهنگی اروپاکه در طی برنامه ای طولانی مدت تخم رخوت بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان پاشیدو تهی ساختن جامعه اسلامی از درون به عنوان مثال:
+++ چهره های سرشناس مسلمانان به گردشگاههای مجلل و زیبای مسیحیان می رفتند تا علاوه بر گردش به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند
+++ باده گساری به امری عادی در بین مسلمانان تبدیل شد و هرکه ازاین کار سرباز می زد او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردندو...
+++ مسجد تنها به جایگاه افراد سالخورده تبدیل شده بود و در عوض مراکز عیش و نوش مملو از جوانان بودو..
+++ رواج فساد اداری و رشوه و اختلاس و...
+++ بی توجهی نسبت به صنعتگران دهقانان و کارگران و..
وعوامل درونی دیگر
*** استبدادپادشاهانی که برای توجیه قدرت خود از ایدئولوژی نیز مدد می جستند و نظریه خدادادی بودن قدرت خود را مطرح کرده و سعی در انتقال حکومت از نسلی به نسل دیگربه عنوان یک خاستگاه مقدس و آسمانی داشتند و تبلیغ اینکه خدمت به شاه خدمت به خداست و فرمان پادشاه نیز فرمان خداست با هدف نهادینه سازی رعب و وحشت مافوق بشری در قلب رعایا تا اندیشه طغیان را به مخیله راه ندهند و..
*** دنیاگرایی تحجر و دور شدن از اسلام راستین و ثروت هنگفت خلفا و امراو...و ظهر جریاناتی که یکی نظریه حسبنا کتاب ا... و دیگری حسبنا احادیثنا و اخبارنا را طرح کردند و جریانی که در قالی تقدس مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و...
و گسترش اهل تصوف در برابر اهل شرع و پیروان عقل که عقل و استدلال را برای وصول به حقیقت ناکافی می شمردندو گاه ازآن به عنوان حجاب شناخت و معرفت خداوند یاد می کردند
در حالیکه هر کجا تعقل و تفکر محکوم به ایستایی باشد طبعا"جمود و تحجر نیز تقویت خواهد شد.
برداشتی از کتاب -فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر علی اکبر ولایتی
ابتدا تصویر را در رایانه خود ذخیره و سپس متن آنرا خوانده و اجرا نمایید.
- شعر تساوی -
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود و
دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر ((جوانان)) را ورق می زد
برای آن که بی خود های و هوی می کرد و با آن شوق بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا به روی تخته کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت
(یک با یک برابر است)
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه باید یکی به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگبن فربیاد زد
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
وانکه قلبی پاک و فاقد زر داشت
پایین بود….
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خوران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست…..
یک روزی از روزها دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشهاى در وسط آکواریوم آن را به دو بخش تقسیم کرد.
در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.
ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمىداد.
او براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولى هر بار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد مىکرد، همان دیوار شیشهاى که او را از غذاى مورد علاقهاش جدا مىکرد.
پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله و یورش به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى آکواریوم و شکار ماهى کوچک، امرى محال و غیر ممکن است.
در پایان، دانشمند شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت. ولى دیگر هیچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آنسوى آکواریوم نیز نرفت.
میدانید چـــــرا ؟
دیوار شیشهاى دیگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در ذهنش دیوارى ساخته بود که از دیوار واقعى سختتر و بلندتر مىنمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود ! باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور ! باوری از ناتوانی خویش .
اگر ما در میان اعتقادات و باورهاى خویش جستجو کنیم، بىتردید دیوارهاى شیشهاى بلند و سختى را پیدا خواهیم کرد که نتیجه مشاهدات وتجربیات ماست و خیلى از آنها وجود خارجى نداشته بلکه زائیده باور ما بوده و فقط در ذهن ما جاى دارند.
سال قبل در اداره ای که ما کار می کنیم وقتی اسامی کارکنان نمونه را اعلام کردند همه مان خندیدیم چون همه فکر می کردیم که این طنزی بیش نیست که بعدا" متوجه شدیم نه تنها طنز نیست بلکه عین واقعیت است.
وقتی بعدا" همکاران با رئیس در مورد شاخص های انتخاب سوال کردند گفته بود که از این پس انتخاب کارمند نمونه نوبتی است!!!! و به ترتیب همه معرفی خواهند شد.!!!
وقتی یک روز با رئیس کل در مورد شرایط متفاوت کاری همکاران و یکسان بودن حقوق و مزایا صحبت کردند و اعتراض داشتند مبنی بر اینکه کسی که در قسمت تولید کار می کند بدلیل شیفت بودن و سرو کار داشتن با انواع مواد شیمیایی و آلودگی های تنفسی و صوتی و میدانهای مغناطیسی قوی و... و حساسیت کار و نیاز به دقت و حوصله و استرس با کسی که بصورت روزکار و در قسمت اداری و با قابلیت استفاده از تمام امکانات رفاهی و ورزشی و....از لحاظ حقوق و مزایا فرقی داشته باشد اعلام کردند:آقا شرکت یک سفره گسترده شده ایست که هر کسی به نحوی دارد ارتزاق می کند شما کار خود را بکنید چه کار به بقیه دارید؟!!!
از بررسی دو مورد بالا و با توجه به اینکه انصافا" کشورمان ایران یک سفره گسترده ای است که فقط عده خاصی می توانند بهتر ارتزاق کنند .به عنوان مثال امسال برای مسکن نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبلغ 250 میلیارد سال اختصاص داده شده که برای هر نماینده 86 میلیون تومان بیشتر نمی رسد با وضعیت خودم که با داشتن بیش از 7 سال هنوز 5 یا 6 سال دیگر باید صبر کنم تا نوبت وام مسکنم فرا رسد تازه آن موقع مبلغ 18 میلیون خواهم گرفت و با این تورم مسکن کمترین قیمت مسکن آن موقع بدون شک بیش از صد میلیون خواهد بود البته نا گفته نماند که بنده ماهانه مبلغ چهارهزاروپانصدتومان به عنوان حق مسکن دریافت می کنم تازه شکر خدا که ما شاغلیم و از شغلمان راضی هستیم.
بنابراین به کاندیداهای عزیز حق میدهم که برای بدست آوردن هر رای سور و میهمانی بدهند یا با پول آرایی را خریداری نمایند یا وعده هایی دهند و.....
از طرفی در اوایل مجلس هفتم خیلی ها ادعا می کردند که این بهترین مجلس یا همان مجلس نمونه ماست همان نمایندگانی که دیگر حوصله شرکت در برخی از جلسات مجلس را هم ندارندو...
پیشنهاد من این است که برای تحقق عدالت اجتماعی و امکان ارتزاق عموم ملت شریف از این سفره گسترده ایران نمایندگی مجلس به صورت نوبتی باشد ونمایندگان از هر قوم و قبیله یا حتی خانواده با کاهش مدت نمایندگی از چهار سال به یک سال انتخاب شوند .
شاید بعضی ها اعتراض کنند که پس تخصص و آشنایی به قانونگذاری و .... چه می شود؟
عرض می کنم وقتی که قرار است هیچ قانونی در کشور اجرا نشود و هر کسی قانون را بر اساس رای شخصی خود تفسیر و اجرا می کند مصوبات مجلس هر چه باشد فرقی نمی کند و این قانون اگر در آن خیری باشد به طبقه از ما بهتران و چنانچه خیری در آن نباشد برای طبقات پایین کشور قابل اجرا خواهد بود.
و من اکنون به کاندیداهای عزیز عرض می کنم که وقتی گذارتان به مجلس عزیز و صندلی های سبزش رسید:
یاد آرید ای مهان زین مرغ زار
یک صبوحی در میان مرغزار
یکی دوسال قبل بود . تاکسی های خیلی از مسیرها جلو ماشین خود دو نفر سوار می کردند.و من خود در این روز نفر دومی بودم که سوار جلو ماشین شدم.یکبار در را بستم ولی احساس کردم خوب بسته نشد دوباره در را باز کردم و بستم.(البته نه اینکه خیلی محکم در را ببندم).
راننده گفت: شاید چون شما می دانید که من به دوباره بستن در حساسیت دارم این کار را انجام دادید!!!؟
گفتم:احساس کردم در خوب بسته نشده بود.
گفت: نه بسته شده بود.
گفتم:نمی دانستم ولی یک بار باز و بسته کردن اضافی در بهتر از این است که مسافرتان بیفتد و هم خود او و هم شما را گرفتار و بدبخت کند.
گفت: نه برای من مشکلی پیش نمی آید بیمه برای این روزهاست دیگه پولش را می دهد!!!!؟
او این حرف را زد و من
سالهاست که در گوش خود آرام آرام
گفتن این حرف او تکرارکنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم که چرا؟
من با هیچ منطقی جوابی برای این شخص نداشتم!
و چند روز قبل یکی از بچه ها تعریف می کرد که راننده تریلی در طی یک تصادف با دو سه ماشین سه چهار نفر را کشته بود در حالی که می توانست به بهای آسیب دیدن جزئی ماشین خود جان آنها را نجات دهد ولی می گفت من چرا خود را به خطر بیندازم بیمه دیه شان را می دهد!!!!
نمی گویم عمل این افراد را با ایثار و از جان گذشتگی شهدا و جانبازان و ... مقایسه کنیم ولی می گویم مفهوم شعر: بنی آدم اعضای یکدیگرند ........ چه شده است.؟
این ملت چه شان شده است؟
ای کاش اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم. ای کاش!!!
منظور از پنیر در اینجا مهمترین خواسته و آرزوی هر شخص می باشد
ما مشتاق استخدام افراد صادق بودیم ولی اکنون نیاز به افرادی داریم که انعطاف پذیر باشند و خود را پای بند روشهای قدیمی نکنند.
هر قدر پنیر برای فرد اهمیت بیشتری داشته باشد به همان اندازه نسبت به آن وابستگی بیشتری احساس می کند.
اگر انسان خود را تغییر ندهد نابود می شود.
اگر انسان نمی ترسید چه کارهایی می توانست بکند؟
بیشتر مواقع پنیر را بو کن تا به موقع متوجه کهنه شدنش بشوی.
حرکت در مسیر جدید به انسان کمک می کند تا پنیر تازه ای پیدا کند.
وقتی انسان از دست ترس رهایی یابد احساس آزادی می نماید.
همیشه در بیرون پنیر تازه ای وجود دارد که باید دنبالش رفت!
رویای لذت بردن از پنیر جدید حتی قبل از دست یافتن به آن انسان را به سوی آن هدایت می کند.
انسان هر قدر زودتر پنیر کهنه را رها کند به همان نسبت زودتر به پنیر تازه می رسد.
آنچه انسان از آن می ترسد به اندازه ای که فکر می کند وحشتناک نیست . وحشتی که در ذهن انسان شکل می گیرد خیلی بدتر از موقعیتی است که در واقعیت وجود دارد.
زمانی تغییر انسان را متعجب می سازد که او منتظر چنین چیزی نباشد و آنرا جستجو نکند.
باورهای کهنه انسان را به سوی پنیر تازه هدایت نمی کند.
باورهای جدید انسان را به رفتارهای جدید سوق می دهد.
وقتی انسان متوجه بشود که می تواند پنیر تازه پیدا کند و از آن لذت ببرد طرز تفکر خود را تغییر می دهد.
توجه به موقع به تغییرات کوچک انسان را برای روبرو شدن با تغییرات بزرگتر آماده می سازد.
سریع ترین روش تغییر کردن خندیدن به اشتباهات خود می باشد.
بعضی از ترسها قابل احترام هستند زیرا آنها انسان را از خطر واقعی در امان نگاه می دارند . ولی خیلی از ترس ها هم غیر منطقی هستند و زمانی که انسان به تغییر نیاز دارد مانع تغییر او می شوند.
تغییرات اتفاق می افتند چه شما از آن بترسید و یا نترسید.
مشکل ما این است که نمی دانیم چه چیزی را باید رها کنیم و به سوی چه چیزی حرکت نمائیم؟
هر تغییری که تحمیل شود تبدیل به یک تهدید می شود .
برداشت از کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟
نوشته اسپنسر جانسون ترجمه محمد علی جدیری
چقدر عجیبه ...!
-چقدر عجیبه که یک ساعت عبادت به درگاه الهی ،دیر و طاقت فرسا می گذره ،ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره !
-چقدر عجیبه که 100 تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه ، اما وقتی که با همون پول به خرید می رویم ،کم به چشم می آید
-چقدر عجیبه که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد ،اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذره !
-چقدرعجیبه که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم ،هر چی فکر می کنیم ،چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم ،اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم !
-چقدر عجیبه که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافی می کشه ،لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمان نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی می شه ،شکایت می کنیم و آزرده خاطرمی شویم !
-چقدر عجیبه که خوندن یک صفحه یا بخشی از قرآن سختة ،اما خواندن 100صفحه از پر فروشترین کتاب رمان دنیا اسونه !
-چقدر عجیبه که سعی می کنیم ردیف جلوی صندلی های یک کنسرت با مسابقه رو ،رزرو کنیم ،اما به آخرین صف های نماز جماعت تمایل داریم !
-چقدرعجیبه برای عبادت و کارهای مذهبی ،هیچ وقت زمان کافی در برنامه رومزه خودپیدا نمی کنیم ،اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو اخرین لحظه هم که شده انجام بدیم !
-چقدر عجیبه که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ،اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم !
-چقدر عجیبه که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنن یا کاری در راه خدا انجام بدن ،به بهشت برن !
-چقدر عجیبه که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید ،به سرعت آتشی که
در جنگلی انداخته شود ،همه جا را فرا می گیرد ،اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن اون فکر می کنید !
ننگ عبادات ما کمتر از معصیت گناهکاران نیست. کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)
گناهی که شخص را پشیمان سازد بهتر است از عبادتی که وی را مغرور سازد.
آدرس منبع:http://amisi.parsiblog.com/449582.htm
ضمن آرزوی سالی سرشار از سرفرازی سلامت و توفیق روزافزون
من راههای رسیدن به موفقیت را نمی دانم ولی راه عدم رسیدن به موفقیت این است که با گول دادن بقیه خود را فردی موفق جلوه دهیم.
مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدستآورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آوردهاید دوست داشتهباشید.
جرج برنارد شاو
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
مدتی بود که فکرم مشغول انتخاب نماینده اصلح بود .با خود می گفتم عجب مملکتی است یک عده دارای تخصصهای متفاوت دارند کلی پول خرج می کنند و سور می دهند و ....که ای مردم شما را به ... ما را به عنوان خدمتگزار خود انتخاب کنید تا برایتان خدمت کنیم البته کاری ندارم که آیا فقط در پست نمایندگی می توان خدمت نمود؟چرا یک عده در پست فعلی خود هیچ خدمتی ازشان ندیده ایم؟
ضمن احترام به بقیه کاندیداها بهتر از شما نیافتم.کسی که در مجلس ششم یک بار تبلیغات نه چندان هزینه دار را انجام داد به عنوان نفر اول به مجلس راه یافت و در مجلس هفتم دیگر تبلیغات نکرد چون به نظر حقیر عملکرد چهارساله تان برای همه معلوم بود لذا در مجلس هفتم بدون تبلیغات باز نفر دوم بودید .نماینده ای که موضع گیری هایش بر اساس منافع شخصی و حزبی اش نبود بلکه بر اساس مصالح جامعه و وظیفه نمایندگی اش بود .بارها از عملکرد دولت و بعضی از وزرا چه در دولت قبلی و چه در دولت فعلی انتقاد کردید و آنها را جهت سوال به مجلس کشاندید و حتی یک بار چک سفیدی را که در بررسی تخلفات یکی از شرکتها برایتان داده بودند به مجلس آوردید و نشان همه دادید.تا چه رسد به اینکه مثل بعضی ها به فکر برج سازی و ... باشی.
و تازگیها جمله ای گفته بودید که واکنش برخی از رسانه ها و تریبونها را در پی داشت و آن توهین به امام حسین (ع) بود!!!
نمی دانم آیا استیضاح از یک وزیر توهین به ایشان است یا انجام وظیفه یک نماینده برای تنویر افکار وی و بقیه است!
حالا گیرم که این وزیر فرد بسیار کار درست و در دولت خدمتگزار باشد .
آیا از عملکرد ائمه و پیامبران انتقاد نمی شد و آیا این توهین به ایشان بود و یا نشانه اینکه شاید بعضی از مردم حکمت انجام بعضی از افعال ایشان را نمی دانستند و پس از سوال و جواب توجیه می شدند.
اگر به فرض کسی از روی نادانی در محضر شخص پیامبر یا امامان بی احترامی به ایشان می کردند آیا این کار از ارزش ائمه می کاست یا بر عکس جهل و نادانی آن شخص را نشان می داد.
آیا تمامی فرمانروایان و والی ها و فرماندهانی که ائمه انتخاب می کردند همه معصوم بودند !!!و اگر چنین بودبه عنوان نمونه ماجرای نامه امام علی (ع) به یکی از فرمانروایان به عنوان نمونه که خانه ای گرانقیمت خریده بودند و در مجالسش عده ای ثروتمند جمع می شدند و از فقیر و فقرا خبری نبودبرای چه بود؟!!!
با اینحال وقتی که شما گفتید: وظیفه من اقتضا می کند که از کابینه دولت استیضاح کنم حتی اگر این کابینه کابینه امام حسین(ع) باشد(که نیست) صرفا" برای تاکید بر وظیفه نمایندگی تان بود.بعضی ها آن را دستاویزی قرار دادند و در تریبونها جار و جنجال براه انداختند تا شما را تخریب نمایند.
ولی بنده اعتقادم بر این است که اگر تمامی تاریکیهای جهان باهم جمع گردند روشنایی یک شمع کوچک را نمی توانند ازش بگیرند.
تا آنجا که من اطلاع داشتم رزمنده ای با چند سال حضور در میادین جنگ و با 40 یا 45 درصد جانبازی هستید ولی چرا به شما عدم التزام عملی به اسلام نسبت داده اند نمی دانم!
تا دیروز هنوز فکر می کردم که اسمتان رادر لیست کاندیداها خواهم یافت ولی نبودید شما از زیر مسئولیت سنگین خدمتگزاری و نمایندگی مردم راحت شدید وما از داشتن یک نماینده به تمام معنا محروم شدیم(هر چند که شاید شما هم عیب و ایرادی هم در کارهایتان بوده باشد ولی در مقایسه با عملکرد مثبت تان قابل اغماض بودند).
در برگ رای خودم ردیف اول که به شما اختصاص داشت باز اسمتان را نوشتم ردیف دوم را با توجه به اختلاف زیاد شما و دیگر کسانی که انتخاب کرده بودم باز به شما اختصاص دادم و بعد از آن اسامی سایر کاندیداها یی را که در نظر داشتم نوشتم.
این نوشته من فقط بخاطر این بود که در برابر عده ای که سعی کردند بناحق شما را تخریب کنند سکوت نکرده باشم که سکوت در برابر ظلم به منزله رضایت از آن است و این کمترین کاری بود که می توانستم انجام بدهم.
برای شما عزیز آرزوی سلامت و توفیق روزافزون در تمامی عرصه های زندگی و خدمت به مردم استان و ایران عزیز می نمایم.سرفراز و پیروز باشید – یا علی
آدرس سایت دکتر اکبر اعلمی akbaralami.com
امروز صبح در مراجعه به یکی از سایت ها متوجه شدم که یکی از کاربران سایت زیبایی را معرفی کرده اند .پس از مراجعه به آن سایت احساس کردم که انصافا؛ سایت زیبا و مفیدی است.لذا دیدم که شرط انصاف نباشد که آنرا به بقیه معرفی ننمایم.آدرس سایت مزبورhttp://www.quranology.com/farsi.htmمی باشد . دوستان در صورت تمایل می توانند مراجعه و بهره مند گردند.
برایتان آرزوی سلامت و توفیق روزافزون دارم. در پناه حق - یا علی
مدتی بود که افکارم مشغول بود به اینکه آیا تمام ناکامی های تیم ملی فوتبال را به حساب چه کسی خواهیم نوشت ؟
از چند سال قبل عادت کرده بودیم که اگر دروازه بان اشتباهی مرتکب می شد می گفتیم مقصر علی دایی است!کسی گل نمی زد کسی بد خلقی می کرد و کارت می گرفت یا اخراج می شد کسی به تیم ملی دعوت نمی شد یا بازی داده نمی شد مقصر یک نفر بیش نبود علی دایی!!
و این انتقاد و بدگویی های مغرضانه در مسابقات جام جهانی به اوج خود رسید . عده ای از بازیکنان که علت ناکامی های و مورد توجه واقع نشدن خود را وجود دایی در تیم ملی می دانستند .
می گفتند با وجود او تیم ما ده نفره است وما علیرغم اینکه برداشتمان غیر از این بود مجبور بودیم که این اراجیف را بشنویم چون ما نه گزارشگر و نه روزنامه نگار برخی از نشریه ها بودیم .
بعد از کنار رفتن آقای دایی با اینکه بازی های تیم ملی دیگر برایم جذابیت نداشت و از مشاهده این همه نامردی ها حالم از فوتبال و تیم ملی بهم می خورد ولی نتایج آنرا باز می شنیدیم .
ولی نتایج بهتر که نشد بدتر هم شد تا حدی که در چند بازی اخیر هیچ گلی نزدیم و بالاخره گزارشگر تلویزیونی اعتراف کرد که در این گونه بازی ها جای خالی دایی دیده می شود.
بازی که با حضور کلمنته انجام شد را می دیدم کاملا بدون برنامه و احساسی و همه می خواهند خودشان گل بزنند تا شاید رکورد دایی را بشکنند.!!!
به یاد گفته آن سرمربی افتادم که گفته بود دایی وزنه بزرگی است در میدان که حتی اگر بازی هم نکند مرتب یکی دو نفر مراقب او هستند و این که تیم حریف را نه نفره کنی کار کمی نیست .
دایی بی توجه به این همه بی مهری ها تیم ورشکسته را قبول کرد تا بار دیگر تمامی ناکامی ها به اسم ایشان نوشته شود و حالا بعضی ها شانس آوردند چون اگر سرمربی خارجی می آمد یا نفر دلخواه آنها سرمربی می شد نمی دانستند چه کار باید بکنند .
ولی واقعا" این شخص عجب اعتماد به نفس و پشتکاری دارد!به قول آقای حجازی آقای دایی به هر چیزی که خواسته در سایه پشتکارش رسیده است .
شخصی که علاوه بر موفقیت های چشمگیر ورزشی هم به عنوان یک مهندس و هم به عنوان تاجر نیز موفق بوده است و علاوه بر اینها دارای شخصیت بالا و خویشتن داری فوق العاده ای است.
او بهتر می داند که بچه ها همیشه به قطاری که حرکت می کند سنگ می اندازند و حرکت در خلاف جهت رودخانه هنر است نه موافق جهت حرکت آن .
در هر حال بعد از تماشای آنهمه بازی هایی که ایشان حضور داشته اند و تعداد 109 گلی که ایشان برای تیم ملی به ثمر رسانده اند و با هر گلی که زده هورا کشیده و شادی کرده ایم باز قصد دارم که از این به بعد به تماشای بازی های تیم ملی بنشینم .
امیدوارم آقای دایی با حذف برخی افراد مغرور و بی جنبه و حاشیه ساز از تیم ملی و ایجاد محیطی صمیمی و دوستانه برایمان بازی های شایسته و تماشاگر پسند را به ارمغان آورد.برای ایشان و دستیارانش و بازیکنانی که پوشیدن پیراهن ملی و شاد کردن این ملت عزیز برایشان مهم است سرفرازی و توفیق روزافزون آرزومندیم.