روزی تو خواهی آمد

مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مطالب اجتماعی مذهبی و....

روزی تو خواهی آمد

مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مطالب اجتماعی مذهبی و....

" من از جهانی دگرم "

" شعر آهنگ از همای"

 من از جهانی دگرم

ساقی از این عا لم واهی رهایم کن

 

نمی خواهم در این هیبت بمانم 

بیا از این تنه آلوده و غمگین جدایم کن

 

تو را اینجا به صدها رنگ می جویند

تو را با حیله و نیرنگ می جویند

تو را با نیزه ها در جنگ می جویند

بیا از این تنه آلوده و غمگین جدایم کن

 

تو جان  می بخشی  و اینجا  به  فتوای  تو

میگیرند جانی را که بخشیدی تو بر عالم

نمی دانم کی ام من  نمی دانم کی ام من

 آدمم  روحم خدایم یا که شیطانم نمی دانم

تو با خود آشنایم کن تو با خود آشنایم کن

بیا از این  تنه آلوده غمگین جدایم  کن

 

اگر روحه خداوندی دمیده در روان آدم و حواست

پس ای  مردم خدا اینجاست خدا اینجاست

خدا در قلب انسانهاست

به خود آ تا که در یابی خدا در خویشتن پیداست

 

همای از دست این عالم پر پرواز خود بگشود

 در خورشید و آتش سوخت

خداوندا بسوزانم در این آتش همایم کن

بیا از این تنه آلوده و غمگین جدایم کن

لینک منبع

جزئیات دیدار خاتمی با رهبری از زبان خاتمی

محمد خاتمی پیش از ظهر امروز جمعه در حاشیه همایش "دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول" در پاسخ به سئوالات متعدد خبرنگاران درباره اینکه آیا برای حضور در انتخابات همچنان تردید دارید، گفت: من برای حضور (رای دادن) در انتخابات تردیدی ندارم، اما هنوز دغدغه هایم برای شرکت در انتخابات آتی ریاست جمهوری به قوت خود پابرجاست و تمام مطالبم را چهارشنبه هفته گذشته بیان کردم.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان وی افزود: اما نسبت به کاندیداتوری‌ام در مورد تردیدهایی که دارم مشغول فکر کردن هستم و انشاءالله این تردیدها هم مرتفع شود.

خاتمی با تاکید بر این‌که افراد باید در انتخابات شرکت کنند، یادآور شد: در انتخابات افراد باید ببیند که چه کسانی و چگونه می‌توانند کار کنند و انشاءالله همین‌طور می‌شود. انتخابات آتی باید انتخاباتی آزاد باشد و هرکس که رای آورد رییس‌جمهور شود.
رئیس بنیاد باران در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید نتیجه دیدار اخیرتان با ناطق نوری چه بوده است، تصریح کرد: من مدام با آقای ناطق نوری دیدار و گفتگو می کنم اما ایشان در این خصوص توصیه‌ای به من نداشته است.

خاتمی در پاسخ به سوالی نتایج دیدارش با رهبر معظم انقلاب را نیز خوب ارزیابی کرد و اظهار داشت: متاسفم که کسانی از قول رهبری می‌گویند که ایشان نظر خاصی روی کاندیدایی دارد و یا درمورد کاندیدای دیگر معتقدند که نیاید. این نسبت دادن به رهبری، جفای به ایشان است.

رئیس دولت اصلاحات با تکذیب دیدار سیدحسن خمینی با مقام معظم رهبری برای ورود وی، به عرصه انتخابات گفت: متاسفم از اینکه در جامعه گفته می‌‏شود مقام معظم رهبری معین کرده است که چه کسی باید باشد.

هم چنین به نوشته سایت نزدیک به میر حسین موسوی:‌ سید محمد خاتمی در پاسخ به این سوال خبرنگاران که با حمایت رهبری از دولت نهم مشخص شده که رئیس‌‏جمهور بعدی چه کسی است، گفت:‌‏ متاسفم از اینکه در جامعه گفته می‌‏شود رهبری معین کرده که چه کسی باید باشد. رهبری نه معین می‌‏کند نه بنایش بر این است که چه کسی بیاید و یا چه کسی نیاید. من هم با ایشان دیداری داشته‌‏ام و البته دیداری هم قبلاً داشته‌‏ام. ایشان هر کسی بیاید و رای مردم را داشته باشد، با او کار می کنند و نظر ایشان هم همین است.

خبرنگاری از خاتمی پرسید گفته می‌‏شود شما در دقیقه 90 وارد عرصه انتخابات می‌‏شوید که خاتمی پاسخ داد: مگر من فوتبال بازی می‌‏کنم.وی در پاسخ به سوال دیگری که گفته می‌‏شود، سید حسن خمینی برای ورود شما به عرصه انتخابات با رهبری رایزنی‌‏هایی داشته است،گفت: چنین خبری را تکذیب می‌‏کنم.

منبع خبر : 

حسین زمان را دریابیم




با عرض تسلیت ایام سوگواری مولا ابا عبدالله الحسین(ع) به محضر ارادتمندان و دوستدارا اهل بیت علیهماالسلام.


یا ابا عبدالله! انی سلم لمن سالمکم و انی حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفه اولیائکم و.....بدون شک اکثر ما با مشاهده این جمله بدنبال مصداق می گردیم که حسین زمان کیست؟


لازم نیست حسین اسم یک شخص باشد !


امام حسین(ع) مظهر حق و حقیقت عدالت و راستی و یزید ملعون مظهر باطل ظلم نادرستی دروغ وفساد  بود .


شاید به کسانی که در واقعه عاشورا راه خطا را پیمودند و حق را از باطل تشخیص ندادند و عمری پشیمانی را برای خود و عالم اسلام بجای گذاشتند خرده بگیریم و دائم افسوس بخوریم که چرا ما توفیق نداشتیم در رکاب امام حسین(ع)باشیم.غافل از آنکه ما نیز خود بارها امام حسین را درست نشناخته ایم و به باطل گرویده ایم.


دنیای ما سراسر جنگ حق و باطل است اصلا"لازم نیست در دنیای بیرونی بدنبال امام حسین زمان بگردیم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا


درون تک تک ماها حسین دارد فراموش یا شهید می شود.آنگاه که در جدال درونی حق و باطل  امر باطل را برمی گزینیم و با یک توجیه یا حتی بدون توجیه امر حق را کنار گذاشته و جانب باطل را می گیریم مخصوصا" اگر این توجیه به نام دین صورت گیرد همانطور که امام را نیز بنام دین شهید کردند!


کربلا هر لحظه در حال وقوع است آنگاه که ما ارزشهای انسانی و اخلاقی و مذهبی خود را فراموش می کنیم و منافع خود را بر مصالح اسلام و مسلمین و حتی انسانیت ترجیح می دهیم.


لابد می دانیم که دشمنان امام حسین کفار نبودند که همه در برابر پیام حق و عدالت بایستند بلکه مشتی مسلمان ناآگاه بودند که بخاطر منافع مادی و ظاهری دست از امام خود برداشتند و حتی علیه او شمشیر کشیدند


یکی طالب ریاست بود


یکی عاشق مال و منال بود و نمی خواست با مخالفت حکومت اموی تمام دارایی خود را از دست بدهد


و گروهی بدبخت تر نه طالب ریاست بودند و نه طالب مال  بلکه فقط زندگی خود را دوست می داشتند و از ترس مرگ خود و عزیزانشان راه باطل را برگزیدند به این امید که بعدا" توبه کرده و هم خیر دنیا و هم خیر آخرت نصیبشان شود غافل از اینکه هردو را از دست دادند!


ندای هل من ناصر ینصرنی هر لحظه بگوش می رسد و برای شنیدن این فریاد لازم نیست در غزه و عراق و افغانستان و .... بگردی


این فریاد صدای حسین زمان است  فریاد حق و حقیقت فریاد عدالت طلبی دفاع از ارزشهای دینی اخلاقی و انسانی.


دائم به ما می گوید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید!


حالا به خود آئیم و ببینیم که دائم در انتخاب بین حق و باطل طرفدار کدامیک هستیم.


دروغگویی یا راستگویی


ریا یا عبادت راستین


قانع شدن به حق خود یا زیاده طلبی از حقوق همشهری همکار و...


طرفدار رئیس خود یا طرفدار کارگری که حقش ضایع شده است


جانبدار و نگران پست خود یا نگران بیت المال و حقوق محرومان جامعه


نگران آبروی خود یا آبروی دین


بیاییم از همان امور بظاهر کوچک و کم اهمیت شروع کنیم از همین صف نانوایی و حق و حقوق همسایه و زیردست و بیت المال و رانندگی و سدمعبرو پرداخت مالیات و حتی مدرکی که با پول و تقلب و به ناحق می گیریم و بدین وسیله حق بچه فقیری که با هزاران مکافات مدرکی گرفته را ضایع کرده و جای او را بگیریم و همه و همه اعمال و حرکاتمان....


لحظه به لحظه حسین زمان را شهید نکنیم تا بعد برایش تعزیه بگیریم که امام حسین جز برای اصلاح امور جدش رسول خدا قیام نکرد و خود را به شمشیرهای دشمن جاهل نسپرد مگر برای احیای دین خدا.


به قول استاد شهریار:


اولدورور خلقی سورا ختمین توتور یاسین اوخور    بار الاها خلقه ور بو حقه یاسیندن نجات!


حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود


 

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند



                                و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند



                                                  دکتر علی شریعتی

فرهنگ قیام عاشورا

امام حسین چه فرهنگ و فکری را کوبید؟ چه فرهنگ و فکری را زنده کرد؟ امام حسین، با حرکتش یک تفکر را کوبید. یک تفکر را زنده کرد. تفکری که کوبید این است  فرهنگی که کوبید. می‌گویند: «با یک گل بهار نمی‌شود» امام حسین فرمود: این غلط است. من یک نفر هستم، کربلا رفتم و بهار شد....

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو امام حسین فرمود: مرگ بر این شعار! من همرنگ جماعت نشدم. همه گفتند: یزید! ما 72 نفر بودیم گفتیم: یزید نه! همه دنیا گفتند: یزید! گفتیم: نه! ما همرنگ جماعت نمی‌شویم..

«دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» یعنی دست ما کجا، خرما کجا، یعنی ما حریف آنها نمی‌شویم. امام حسین گفت: ما حریف می‌شویم.

«سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند» امام حسین فرمود: این فکر غلط است. ممکن است سر شما درد نکند، اما به خاطر جامعه باید دستمال به سرت ببندی. به امام حسین گفتند: شما برو، زندگی‌ات مرفه است. گفت: مسئله‌ی من نیست که زندگی‌ام مرفه باشد، من شهید می‌شوم که مردم زنده شوند. چوب در سر میخ می‌خورد اما عوضش این چوب‌ها به هم محکم می‌شود و متصل می‌شود.

یک شعار دیگر، از این شعارهای غلطی که در خانه‌ها هست. «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» امام حسین فرمود: این شعار هم غلط است. من ضامن دین دیگران هم هستم. نباید امام حسین بگوید: آقا ما نماز شبمان را می‌خوانیم، بچه‌هایمان‌ را هم خوب تربیت می‌کنیم، بچه‌هایمان را هم مدرسه‌ی غیر انتفاعی می‌فرستیم، معلم سر خانه می‌گیریم، مسجدشان می‌بریم، مشهدشان می‌بریم، عمره‌شان می‌بریم. من دین بچه‌هایم را حفظ می‌کنم. بچه‌های همسایه هم هرطور شد، شد. «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» غلط است.
یک شعار دیگر، «دین از سیاست جداست» امام حسین فرمود: این هم غلط است. دین عین سیاست است. اصلاً من می‌روم که رژیم بنی امیه را سرنگون بکنم.
«یک دست صدا ندارد» امام حسین فرمود: این هم غلط است. یک دست صدا دارد. ببینید! بله ممکن است یک دست از این طرف برود صدا ندارد. اما بیاید به پیشانی بخورد، صدا دارد. یعنی گاهی انسان باید خودش بزند.

عزاداری خیلی مهم است. عزاداری یعنی هم نوا شدن با زهرا و امیرالمومنین. عزاداری یعنی هم نوا شدن با حضرت مهدی! کار عزاداری خیلی مهم است. منتهی خوب از عزادارها یک توقعاتی هم هست. توقع این است که عزادارها گناه نکنند. به اسم عزاداری راحت گناه نکنند. سد معبر گناه است. از کنار خیابان عزاداری کنند، که اگر یک کسی بلیط پرواز دارد، زن زائو دارد، مریض دارد، کار دارد، یک کاری است که باید عجله رانندگی کند، این پشت فرمان نشسته است در خیابان هیئت است. از کنار خیابان سد معبر گناه است. نمی‌شود گفت: چون عاشورا است، این گناه حلال می‌شود. عاشورا حرام خدا را حلال نمی‌کند.

فرهنگ اقامه‌ی نماز در برابر رگبار! الله اکبر! در طول تاریخ نماز، کدام نمازخوان بوده است که دو رکعت نماز بخواند سی تیر به او بزنند؟ در تاریخ یک چنین نمازی را خدا سراغ ندارد. اگر بگوییم: خدا سراغ ندارد شاید درست گفته باشم. نماز امام حسین شکسته و دو رکعتی بود. سی تا تیر برای دو رکعت نماز! خوب این چه نمازی بود؟ فرهنگ است. خانم به خاطر اینکه لاک زده است، می‌گوید: نماز نمی‌خوانم. می‌گوید: حیفم می‌آید. لاک‌ها پاک می‌شود. آقا به خاطر اینکه اتوی شلوارش به هم نخورد، می‌گوید: نمی‌توانم اینجا نماز بخوانم. آنوقت می‌گوییم: قضا می‌شود، می‌گوید: آخر شلوارم اتو دارد. ما گیر اتو هستیم. گیر لاک هستیم

من می‌روم برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر بکنم. آنوقت در عزاداری‌های ما نباید منکر واقع شود. صدای بلندگوی عزاداری و طبل بی‌وقت زدن اشکال دارد. ظهر یا هرکجا هستید عزاداران عزیز نماز جماعت بخوانند. یا اگر یک وقت بارندگی است، سد معبر است، امکان نماز برقرار نیست لا اقل ظهر یک اذان بگویند. عوض یا حسین اذان بگویند. یک موذن خوش صدا در هیئت ببرند، بگویند: آقای مداح! یک اذان پشت بلند گو بگو. نماز فراموش نشود. امام حسین آمد برای اینکه نماز را احیا کند. نیامد برای اینکه طبل و بوقش نماز را به فراموشی بسپارد.

لینک منبع:برگرفته از سخنرانی حجه الاسلام قرائتی

مادری با یک چشم

My mom only had one eye.  I hated her... she was such an embarrassment.

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

She cooked for students & teachers to support the family.

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.

یک روز اومده بود  دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

I was so embarrassed. How could she do this to me?

 خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

I ignored her, threw her a hateful look and ran out.

 به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا   از اونجا دور شدم

The next day at school one of my classmates said, "EEEE, your mom only has one eye!"

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت  هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره

I wanted to bury myself. I also wanted my mom to just disappear.

فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم .  کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد...

So I confronted her that day and said, " If you're only gonna make me a laughing stock, why don't you just die?!!!"

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟

My mom did not respond...

اون هیچ جوابی نداد....

I didn't even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger.

 حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

I was oblivious to her feelings.

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

I wanted out of that house, and have nothing to do with her.

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

So I studied real hard, got a chance to go to Singapore to study.

 سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

Then, I got married. I bought a house of my own. I had kids of my own.

اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

I was happy with my life, my kids and the comforts

 از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

Then one day, my mother came to visit me.

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من

She hadn't seen me in years and she didn't even meet her grandchildren.

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

When she stood by the door, my children laughed at her, and I yelled at her for coming over uninvited.

وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر

I screamed at her, "How dare you come to my house and scare my children!" GET OUT OF HERE! NOW!!!"

 سرش داد زدم  ": چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!"  گم شو از اینجا! همین حالا

And to this, my mother quietly answered, "Oh, I'm so sorry. I may have gotten the wrong address," and she disappeared out of sight.

اون به آرامی جواب داد : " اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر  ناپدید شد .

One day, a letter regarding a school reunion came to my house in Singapore .

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

So I lied to my wife that I was going on a business trip.

 ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

After the reunion, I went to the old shack just out of curiosity.

بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

My neighbors said that she is died.

همسایه ها گفتن که اون مرده

I did not shed a single tear.

ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم

They handed me a letter that she had wanted me to have.

اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

"My dearest son, I think of you all the time. I'm sorry that I came to Singapore and scared your children.

 ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور   اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

I was so glad when I heard you were coming for the reunion.

 خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

But I may not be able to even get out of bed to see you.

 ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم

I'm sorry that I was a constant embarrassment to you when you were growing up.

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

You see........when you were very little, you got into an accident, and lost your eye.

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی

As a mother, I couldn't stand watching you having to grow up with one eye.

به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم

So I gave you mine.

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

I was so proud of my son who was seeing a whole new world for me, in my place, with that eye.

برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

With my love to you,

با همه عشق و علاقه من به تو

متن کامل خطبه غدیر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم

بخش اول: حمد و ثنای الهی

 

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ،حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ).
بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ.
یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.

 

ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست.
به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.

 

کَریمٌ حَلیمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ کُلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَیْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا یَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلایُبادِرُ إِلَیْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَیْهِ اَلْمَکْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَیْهِ الْخَفِیّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ، والغَلَبَةُ علی کُلِّ شَیءٍ والقُوَّةُ فی کُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلی کُلِّ شَئٍ وَلَیْسَ مِثْلَهُ شَیءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّیءِ حینَ لاشَیءَ دائمٌ حَی وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ.
جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ. لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَةٍ، وَلایَجِدُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِیَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلی نَفْسِهِ.

 

کریم و بردبار و شکیباست. رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران عذاب، صبور و شکیباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندی نباشد و اوست ارجمند و حکیم.
دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها. بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نماید و بشناساند.

 

وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذی مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذی یَغْشَی الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذی یُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشیرٍ وَلامَعَهُ شَریکٌ فی تَقْدیرِهِ وَلایُعاوَنُ فی تَدْبیرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلی غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَکَلُّفٍ وَلاَ احْتِیالٍ. أَنْشَأَها فَکانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ.
فَهُوَالله الَّذی لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنیعَةِ، الْعَدْلُ الَّذی لایَجُوُر، وَالْأَکْرَمُ الَّذی تَرْجِعُ إِلَیْهِ الْأُمُورُ.
وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذی تَواضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ کُلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ کُلُّ شَیءٍ لِهَیْبَتِهِ. مَلِکُ الْاَمْلاکِ وَ مُفَلِّکُ الْأَفْلاکِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمّی. یُکَوِّرُالَّلیْلَ عَلَی النَّهارِ وَیُکَوِّرُالنَّهارَ عَلَی الَّلیْلِ یَطْلُبُهُ حَثیثاً. قاصِمُ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مُهْلِکُ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ.

 

و گواهی می دهم که او «الله» است. همو که تنزّهش سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است. بی مشاور، فرمانش را اجرا، بی شریک تقدیرش را امضا و بی یاور سامان دهی فرماید. صورت آفرینش او را الگویی نبوده و آفریدگان را بدون یاور و رنج و چاره جویی، هستی بخشیده است. جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است.
پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست. همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد.
و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند. پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. او پردۀ شب را به روز و پردۀ روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. اوست شکنندۀ هر ستمگر سرکش و نابودکنندۀ هر شیطان رانده شده.

 

لَمْ یَکُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ یَشاءُ فَیُمْضی، وَیُریدُ فَیَقْضی، وَیَعْلَمُ فَیُحْصی، وَیُمیتُ وَیُحْیی، وَیُفْقِرُ وَیُغْنی، وَیُضْحِکُ وَیُبْکی، (وَیُدْنی وَ یُقْصی) وَیَمْنَعُ وَ یُعْطی، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
یُولِجُ الَّلیْلَ فِی النَّهارِ وَیُولِجُ النَّهارَ فی الَّلیْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزیزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجیبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِی الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذی لایُشْکِلُ عَلَیْهِ شَیءٌ، وَ لایُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخینَ وَلایُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّینَ.
اَلْعاصِمُ لِلصّالِحینَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحینَ، وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنینَ وَرَبُّ الْعالَمینَ. الَّذِی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یَشْکُرَهُ وَیَحْمَدَهُ (عَلی کُلِّ حالٍ)

 

نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانی اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا.
شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودی جز او نیست؛ گران مایه و آمرزنده؛ اجابت کنندۀ دعا و افزایندۀ عطا، بر شمارندۀ نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان. چیزی بر او مشکل ننماید، فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد.
نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.

 

أَحْمَدُهُ کَثیراً وَأَشْکُرُهُ دائماً عَلَی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائکَتِهِ وکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطیعُ وَأُبادِرُ إِلی کُلِّ مایَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذی لایُؤْمَنُ مَکْرُهُ وَلایُخافُ جَورُهُ.

 

او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست).

.: دانلود فایل صوتی بخش اول خطابه غدیر.(روی لینک راست کلیک کرده و گزینه save target as را انتخاب کنید).  

مشاهده ادامه مطلب

ما همه آفتابگردانیم!!

گل‌ آفتابگردان‌ رو به‌ نور می‌چرخد و آدمی‌ رو به‌ خدا. ما همه‌ آفتابگردانیم. اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست. آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.
اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌کردم‌ که‌ خورشید کوچکی‌ بود در زمین‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت.
آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد، اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد!
آفتابگردان‌ راهش‌ را خوب می داند و کارش‌ را دقیق می‌شناسد. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ دیگر ندارد. او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد. نور می‌خورد و نور می‌زاید...
دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است. آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا. بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد و بدون‌ خدا، انسان نیز دوام نخواهد آورد.
آفتابگردان‌ گفت: روزی‌ که‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد، دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و روزی‌ که‌ تو به‌ خدا برسی، دیگر "تویی" نمی‌ماند. و گفت‌ من‌ فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌کنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌کنی؟ آفتابگردان‌ این‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد.
گفتگوی‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند. زیرا که‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود...
جلو رفتم‌ بوییدمش، بوی‌ خورشید می‌داد. تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود. خداحافظی‌ کردم، داشتم‌ می‌رفتم‌ که‌ نسیمی‌ رد شد و گفت: نام‌ آفتابگردان‌، همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد! ولی نام‌ انسان،‌ آیا کسی‌ را به‌ یاد خدا خواهد انداخت؟
آن‌ وقت‌ بود که‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گریستم...
 

ارسالی از mm.alazadeh@yahoo.com 

نسخه ای برای زیبا زندگی کردن و زیبا رفتن انسان

(تقدیم به تنها ترین رئیس جمهور)

این دست نوشته فوق العاده زیباست و البته نسخه ای برای زیبا زندگی کردن و زیبا رفتن انسان:

چه زیباست توکل به خدا کردن و در میان طوفانها با اطمینان قلب پرواز نمودن و در عمق گردابهای خطرناک عاشقانه غوطه خوردن ودر معرکه حیات و ممات بی پروا به آغوش شهادت رفتن و در قربانگاه عشق همه وجود خود را به قربانی خدا دادن و از همه چیز خود گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن .
چه زیباست در راه معشوق تحمل درد و رنج کردن زیر سنگهای آسیاب حیات خرد شدن در دریای غم فرورفتن به خاطر حق متهم شدن و نفرین و لعنت شنیدن و از همه جا رانده و از همه کس مطرود شدن .
چه زیباست که به ارزشهای خدایی ملتزم ماندن و به خاطر خدا رنج بردن و به خاطر حق پافشاری کردن و زیان دیدن و از همه چیز خود صرف نظر کردن و فقط و فقط به خدا اندیشیدن و به سوی خدا رفتن .
چه زیباست شمع شدن و سوختن و راه را روشن کردن و کفر و جهل را به مبارزه طلبیدن و هیولای ظلمت را به زانو در آوردن و وجود خود را شرط اساسی برای پیروزی نور بر ظلمت کردن .
چه زیباست که فقط با خدا ماندن و از همه عالم بریدن مطرود همه مردم شدن به کلی تنها ماندن و هیچ پناهگاهی جز خدا نداشتن و به کلی از همه جا و همه کس ناامید شدن و هیچ امیدی و آرزویی و روزنه نوری جز خدا نداشتن .
چه زیباست مرگ را در آغوش کشیدن و به ملاقات خدا شتافتن و بر همه مظاهر وجود مسلط شدن و بر همه عالم و قوانین دنیا حکومت کردن و جبر تاریخ را به خاک کشیدن و مسیر تاریخ را دگرگون کردن و شیطان قوی پنجه و سخت جان را شکست دادن و زیبایی انسان را در بزرگ ترین تجلی تکاملی خود نشان دادن .

شهید مصطفی چمران

27 هزار میلیارد تومان از سپرده های مردم در دست عدهای بدحساب یا ا

جام جم آنلاین: شاید باورکردنی نباشد، اما باید این خبر بد را بشنویم که هم‌اکنون 27 هزار میلیارد تومان از منابع بانکی در دست بدهکاران بانکی بلوکه شده است.
به گزارش خبرنگار ما، با این‌که در یک ماه و نیم اخیر مقامات ارشد سیاسی و اقتصادی کشور گلایه‌های متعددی از مطالبات معوق بانک‌ها از برخی بدهکاران بانکی اعلام کرده‌اند، اما هیچ‌کدام به رقم دقیق این مطالبات اشاره نکرده و به توصیف «هنگفت بودن» آنها اکتفا کرده‌اند اما اطلاعاتی که خبرنگار ما از بانک‌مرکزی کسب کرد، نشان داد که این رقم چقدر هنگفت است و متاسفانه تا چه میزان نیز در حال افزایش است.

دکتر حسین قضاوی، قائم‌مقام بانک مرکزی در این باره به خبرنگار ما گفت: براساس آمارهای رسمی، رقم تسهیلات معوق نظام بانکی در پایان شهریور 87 بالغ بر 27 هزار میلیارد تومان است.

وی افزود: این رقم در مقایسه با شهریور 86 معادل 12 هزار میلیارد تومان افزایش داشته و از 15 هزار میلیارد تومان به 27 هزار میلیارد تومان رسیده است. وی اظهار کرد: براساس آمار رسمی نسبت تسهیلات معوق به کل تسهیلات نظام بانکی از 8/10 درصد در پایان شهریور 86 به 9/15 درصد در پایان شهریورماه امسال رسیده است. به این ترتیب رشد تسهیلات معوق از سال گذشته تاکنون بالغ بر 83 درصد است.

لینک منابع  روزنامه جام جم     روزنامه هموطن   سرمایه

انتشار فیلم های مستهجن در اینترنت

در برخی مواقع فرصت فرادر برخی مواقع شرایط فراهم است تا هر که اهلش باشد بتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد بنده خود که سنم نمی رسد ولی شنیده ام در زمان انقلاب نیز این نفرات توانسته اند از احساسات مردم بهره بگیرند مثلا کسی اگر با یک نفر دیگرمشکلی داشته تنها در شلوغی جمعیت با این اتهام که فلانی جزو ساواکی هاست با اشاره انگشت خود باعث می شد که مردم دمار از روزگار فرد مزبور دربیاورند لااقل یک پذیرایی مفصلی با کتک کاری ازش انجام بگیرد. مواقع دیگر برخی از حرفها مواقع دیگر برخی از حرفها نمی شود زد چون یا کسی مراجعه نمی کند یا اهمیت چندانی بدان داده نمی شود. بنده خود شخصا" نمی دانبنده خود شخصا" نمی دانم که تویسرکان اسم شهر است یا روستا و مربوط به کدام استان است ولی نوشته ها حاکی از آن است که در استان همدان واقع است و نیز نمی دانم که آیا تویسرکان امام جمعه یا مسئول ستاد اقامه نماز و... دارد یا ندارد به فرض که داشته باشد چه شکلی است پیر است یا جوان چاق است یا لاغر بلند قد است یا ......یک فیلمی مستهجن در اینترنت قرار داده شده که ظاهرا این فرد لباس آخوندی بر تنش دارد آیا واقعا" آخوند است یا برای بازی فیلم آنرا پوشیده زنیکه در آنجا هست کیست و چکاره است همسر آن فرد است صیغه اش است یا کس دیگری است این فیلم توسط چه کسانی گرفته شده است و هدفشان از این کار چه بوده است؟تازه برای اینکه بیشتر واقعی نشان داده شود مساله محلل بودن را پیش کشیده اند لازم به ذکر است که در قوانین ما سه طلاقه کردن آنهم به یکبار وجود ندارد یعنی کسی ناراحت و عصبانی شده و به یکباره زن خود را سه طلاقه نماید و سه طلاقه بودن تنها در صورتی معنا دارد که یک مرد سه بار به صورت جداگانه با زنی که ازدواج کرده رجوع نموده دوباره و سه باره او را طلاق دهد بنده به هیچ عنوان قصد پوشاندن گناه کسی را ندارم ولی بهتر است هرمطلبی را به هر صورتی و از هر جایی که شنیدیم باور نکنیم حالا به فرض و احتمال هر چقدر کم یا زیاد اگر این ماجرا درست نباشد یا متعلق به کس دیگری باشد مثلا" فیلمی که در آن یک فرد شبیه به یک شخصیت مشهور یا بازیگر یا مسئول و.... است به این صورت انتشار یابد و روح شخص مزبور از آن خبر نداشته باشد با آبروی رفته چه کار باید کرد. درست است که ما نمی توانیم جلوی این کار را بگیریم لااقل می توانیم به انتشار این فیلمها خواه شایعه و پاپوش برای یک نفر باشد و یا خواه واقعیت دامن نزنیم.و بدانیم که با تبلیغات چه درست و چه نادرست خیلی کارها می توان کرد و خیلی ها را نگون بخت ساختو به خاک سیاه نشاند. گیرم که آب رفته به جوی گیرم که آب رفته به جوی بازگردد با آبروی رفته زدست چه کار باید کرد؟

از او بالا کفتر می آیه،

وقتی معلوم شد که مدیر کل پارلمانی دولت -تحت مسئولیت آقای رحیمی معاون پارلمانی رئیس جمهور- به بهانه کمک 5 میلیون تومانی دولت برای ساخت و تعمیر مساجد، 2 برگه رسید، از برخی نمایندگان امضاء کننده طرح استیضاح آقای کردان دریافت می کرده و نمایندگان با این تصور که برای دریافت این کمک 5 میلیون تومانی امضای 2 برگه ضروری است، هر 2 برگه را امضاء می کرده اند... اما هوشیاری چند تن از نمایندگان مجلس و پیگیری ماجرا مشخص کرد که یکی از 2 برگه، مربوط به دریافت کمک 5 میلیون تومانی است و برگه دیگر خطاب به رئیس مجلس نوشته شده و نماینده امضاء کننده بی آن که بداند با امضای برگه دوم انصراف خود از امضای طرح استیضاح کردان را به اطلاع رئیس مجلس رسانده است!ادامه و لینک مطلب

موقع انتخابات مطالبی را در مورد اکبر اعلمی نوشته بودیم که ایشان نماینده ای هستند که هیچ پرونده مالی و اخلاقی در پرونده شان ندارند شاید برای برخی از دوستان این مطلب ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسید که مگر نماینده مجلس هم می تواند پرونده مالی داشته باشد و اینکه ایشان چک سفید یک شرکت دولتی را نپذیرفته و تصویر آنرا به مجلس آورده بودند کسی ابراز احساساتی نشان نداد  البته آقای اعلمی دیگر در مجلس نبودند که ببینیم گول پنج میلیون تومان را می خورند یا نه!!و شاید من نمی دانم که مبلغ چک سفید بیشتر است یا پنج میلیون تومان .

ولی ان شاا... گرفتن این پول هم از طرف برخی غیر عمدی بوده است مانند این نوشته:

در خبرها می خوانیم محمد عباسی مدیرکل پارلمانی دولت قصد داشته پس از دادن پنج میلیون تومان به نماینده ها از آنها (به طوری که متوجه نشوند) امضایی بدین مضمون بگیرد که استیضاحشان را از وزیر پس گرفته اند؛

آگاهان احتمال می دهند ایشان از راهی که در زیر نمونه اش توضیح داده شده است، توانسته از برخی از نمایندگان امضا بگیرد.

- بیا این چک پنج میلیونی رو بگیر، این رسید رو هم امضا کن؛
-- وایستا بخونمش ...
- اِ ... اون بالا رو نگاه کن! از او بالا کفتر می آیه، یه دانه دختر می آیه!!
( و نماینده مذکور حواسش پرت شده و متن را نخوانده و ناخواسته امضا کرده است.)

البته از آنجا که یک نماینده دیگر حواسش بوده است که مجلس سقف دارد و کفتر نمی تواند از آن بالا وارد محیط مجلس شود به بالا نگاه نکرده و متن را می خواند و ...

-- این چیه بهم دادی من امضا کنم؟ این که توش نوشته:«من کردان را دوست دارم و او را استیضاح نمی کنم!»
- ببخشید اشتباه شد! بیا این یکی رو امضا کن ...
-- چی چی رو اشتباه شد؟! شترق!! (شنیده ها حاکی از آن است این شترق صدای حاصل از برخورد یک صورت با یک عدد دست بوده است!)

+ معرفی کتاب بمناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)

امام صادق علیه السلام، بقیع
ضمن عرض تسلیت بمناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)
کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق» همچنان که از نامش پیداست به معرفی ششمین امام با پردازش داستان‌گونه‌ی گوشه‌هایی از زندگی آن برزگ نشسته‌ است. جناب آقای عبدالله صالحی، نویسنده‌ی کتاب در مقدمه می‌گوید: این مختصر ذرّه‌اى است، از قطره اقیانوس بى‌کران فضائل و مناقب و کرامات آن امام والامقام و معصوم، که برگزیده و گلچینى است از ده‌ها کتاب معتبر، در جهتهاى گوناگون و مختلف عقیدتى، سیاسى، عبادى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى، تربیتى و... خواهد بود.


این کتاب کوچک، بسان دریچه‌ای است که چشمان خواننده‌اش را به افقهای بلند و روشن حیات آن امام می‌افکند.


سرآغاز کتاب، مقدمه‌ی نویسنده بوده و محتوای آن با بیان مختصری از ماجرای ولادت آن امام آغاز می‌شود.


کتاب سیر خود را با بیان داستانهایی از زندگی آن حضرت از کودکی تا پایان عمر آن شمع طریق افروز پی‌ می‌گیرد و حسن ختام خویش را به چهل گوهر از جواهرالکلام آن دردانه‌ی پیامبر قرار داده و خود را به آن می‌آراید.


این مجموعه حدیث، خود گنجینه‌ی ارزشمندی است که خواننده را، اگر لَختی نمکِ دقت و فکر بدان افزاید،  به آستان آن نور رهنمون خواهد شد و بیابان زندگی‌اش را به بستان پر گل سعادت بدل خواهد کرد.


امید است در این روزها، من و تو، خواننده‌ی عزیز، اجازه‌ای دهیم تا این کتاب مهمان دست و چشممان شود.


باشد که توفیق رفیق گردد و سعادت نصیب.


گروه دین و اندیشه‌ی تبیان
--->
دانلود کتاب

مهریه دو دختر علیرضا افتخاری

به گزارش خبر نیوز ، تعیین مهریه های سنگین و نجومی چنان مرسوم شده است که مانند دیگر رسومِ دست و پا گیر، سدی بزرگ بر سر راه ازدواج جوانان شده است. آیا ارزش های وجودی خودمان را با معیار سکه ها می سنجیم و در این بین چه بلاها که بر سر جوانان شیدا و عاشق پیش نمی آید. جوانانی که فقط به فکر رسیدن به معشوقند و دیگر هیچ. و تازه پس از ازواج می فهمند که چه بلایی بر سرشان آمده است.
حال اگر جوانی نخواهد به زندگی زناشوییش ادامه دهد ایا مهریه های سنگین و این سکه ها مانع از فروپاشی زندگیش خواهد شد؟ بی شک خیر، که اگر می شد آمار طلاق به این حد بالا نمی رفت.
جالب است بدانیم که آقای علیرضا افتخاری، خواننده خوش صدای کشورمان، مهریه دختر بزرگش را حفظ 450 غزل از حافظ شیرازی و مهریه دختر کوچکش را حفظ 16 جزء از قران کریم قرار داده است که تا کنون داماد بزرگش 350 غزل حفظ کرده و داماد کوچکش 8 جزء از قرآن کریم را حفظ کرده است.

 

قدرت اندیشه

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

پیرمرد تنهایی در مزرعه اش زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.
تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود ولی چاره ای دیگر نبود تا از او کمک بگیرد.
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال با این وضعیت نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. ولی در صورتی هم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر.

زمان زیادی نگذشت تا اینکه پیرمرد تلگرافی را با این مضمون دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام !
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهی چه کنی ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا میتوانستم برایت انجام بدهم !
 

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد. اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید
مسلما می توانید از عهده ی آن بخوبی برآیید.
مانع فقط ذهن است !
نه اینکه شما در کجا هستید و آیا انجام کاری حتی در دور دست ها امکان پذیر هست یا نه ...!