روزی تو خواهی آمد

مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مطالب اجتماعی مذهبی و....

روزی تو خواهی آمد

مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مطالب اجتماعی مذهبی و....

سرما فقط در آنسوی شیشه هاست

سرما فقط در آنسوی شیشه هاست

  این سو تو "پیپ" می کشی

       موسیقی "پاپ" گوش می کنی

آنسو ولی صدای زوزه باد

     رویای دخترکی کبریت فروش را بر هم می زند

اینسو تو از بوی نان تازه و عسل یرمست می شوی

  آنسو ولی پسر بچه ای فلج

       دست کبود خود را دراز کرده است

            در روبروی هر چه مردم بی اعتناست

سرما فقط در آنسوی شیشه هاست

   اینسو تو در پناه آتش گرم بخاری ات :

        "به به چه برف خوبی باریده است"

زیباست برف آری

       اما فقط از اینسوی شیشه ها

آنسوی شیشه بالای بام تو

    دستان پینه بسته پیرمرد پارو به دست

            دردا که با بخار دهانش گرم نمی شود

اینسوی پنجره بچه ات

    سرگرم بازی در اناق دیگر است

آنسو ولی بچه ای زمین خورده است

      پیشانی زخمی اش خونین گشته است

سرما و سوز سرد

    از کفش های سوراخ پاره پاره اش

            تا مغز استخوانش نفوذ کرده است

اینسو تو دست نهاده بر شکم گنده ات

    با گوش های تیزکرده

              اخبار آخرین صعود قیمت ارز را گوش می کنی

آنسو ولی اسکناسهای سبز و سرخ

      معصومیت دختران گرسنه را معامله می کنند

................(با حذف دو بیت)

آنسو بر سنگفرش حیاط خانه ات

    آن پیرمرد جان می کند پارو بدست

مرگ اسفناک یک پیرمرد در یک روز سرد

    بی سرپرستی یک زن و چندین سر عائله

           در تقویم زندگی برای تو

                یک اتفاق ساده یک روز برفی است

شب شد دریغ ولی این مرز شیشه ای

    مابین ظلم و داد

           نشکست هرگز به غیرت دستان پست ما

پس لاجرم که دنیای این سو و آنسوی شیشه ها

     در رهگذر زندگی دوگونه است هنوز:

آنسو به خانه سردی بچه ای

      از زور گرسنگی گریه می کند

اینسو تو در زیر آبی شومینه ای بزرگ

........(با حذف یک بیت)

شعر از امیر محمد رحمن پورکوچه- تبریز

قهرمان راستین

سیدمحمد خاتمی:
زندگی جویبار زلال و دل انگیزی است که از سرچشمه ازل سرازیر شده و تا دریای ابد ادامه خواهد یافت. منتهی
”رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلایق می رود تا نفخ صور“
انسان آگاه و آزاد (مختار) شایسته آن است که زندگیش – که نعمت بزرگ پروردگار است – شیرین باشد ولی افسوس که غفلت یا بداندیشی خود آدمی و یا بدخواهی و ستیزگری بدخواهان و رهزنان بی پروای فضیلت، زندگی را بر بسیاری از مردمان تلخ می کند و آگاهان آزاد نیز از دردی که بیشتر مردمان گرفتار جهل و فقر و استبداد و حرمت شکنی قدرت پرستانِ انسان ستیز می برند رنج می کشند.
اما با یاد خدا، درد انسان و انسانیت را داشتن و برای ما که در این نقطه حساس از سرزمین خدا و این لحظه پر تپش تاریخ زندگی می کنیم برای ایران بزرگ و ایرانی سرفراز اندیشه و تلاش کردن راهی است که آیین و وجدان پیش پای ما گذاشته است. باید استوار بود و به لطف خداوند امیدوار و به آینده ای روشن تر از امروز چشم دوخت و دل سپرد و از موانع و مشکلات نهراسید. منتهی آنچه مهم است بیداری و هوشیاری و امیدواری و پایداری خود مردم است که گره گشا است و
قهرمان راستین کسی است که مردم را قهرمان بداند و همه تلاش او این باشد که قهرمان اصلی و حقیقی توان و شایستگی خود را باور کند و به میدان بیاید و در آن بماند. خداوند نیز بندگان باورمند و پایدار و آزاده خود را مورد عنایت ویژه خود قرار خواهد داد.

رئیس‌جمهور سابق کشورمان یادآور شد: باید با هر رفتار وحشیانه‌ای که با هر کس شود برخورد شود، ولی مهم‌تر از اینها لطمه‌ای است که به اعتماد عمومی وارد شده است و باید آن را ترمیم کرد.

خاتمی تاکید کرد: برای ترمیم اعتماد عمومی هر هزینه‌ای هم که پرداخت شود زیاد نیست، اما با این حال اگر کسی از سر خیرخواهی پیشنهادی برای رفع ظلم و ترمیم اعتماد عمومی می‌دهد با امواج تهمت و دروغ و نسبت‌های ناروا روبرو می‌شود و اتهام زنندگان و غوغاگران با امنیت خاطر به کار خود ادامه می‌دهند.

وی با ابراز تاسف شدید از حمله‌های صورت گرفته به برخی شخصیت‌ها، اظهار داشت: در این مدت ببینید تا چه حد علما و شخصیت‌های موجه و نخبگان و مردم مورد اهانت قرار گرفتند، در حالی‌که باید با افراد و جریان‌های طراح و مجری جنایات برخورد جدی شود.

رئیس جمهور سابق کشورمان در بخش دیگری از سخنانش گفت: در نظام و طبق قانون اساسی و همچنین در بیانات حضرت امام خمینی(ره)، مجلس بالاترین جایگاه‌ها را دارد. تحقیق و تفحص در هر امور، استیضاح وزیران و حتی تصمیم‌گیری درباره صلاحیت و کفایت رییس‌جمهور از اختیارات مجلس است.

سیدمحمدخاتمی برنده جایزه <گفتگوی جهانی>

سیدمحمدخاتمی برنده جایزه <گفتگوی جهانی>   

سید محمد خاتمی برنده جایزه "گفتگوی جهانی" در سال 2009 شد. ‌به گزارش ایلنا، جایزه "گفتگوی جهانی" در سال 2009 تاسیس شده و اولین دوره از کنفرانس‌ها و جوایز خود را در ژانویه 2010 برگزار می‌کند. ‌در این جایزه، نامزدهایی معرفی شده بودند که دو هفته پیش، از میان آنها داریوش شایگان و سید محمدخاتمی را به عنوان برگزیده معرفی و طی نامه‌ای ‌اعلام کردنـد. ‌در پایگاه اطـلاع‌رسانی جایزه گفتگوی جهانی آمده است کـه این جایزه درباره تحقیقات بنیاد فرهنگی و همکاری و ارتباط های فرهنگی در جهان امروز ‌است. این جایزه بر اهمیت تحقیقات میان فرهنگی در جامعه مدرن و ارزش مطالعات انجام شده تاکید دارد و به محققان،‌ روزنامه‌نگاران و سازمان‌های ‌مستقل در سراسر جهان که مسئولیت این گفتگو را برعهده دارند تعلق می‌گیرد. این جایزه از سال 2009 تا 2017 هر دو سال یکبار برگزار خواهد شد. ‌از برندگان جایزه (شایگان و خـاتـمی) برای شرکت در مراسمی که ماه ژانویه در دانشگاه <آرهوس> کپنهاگ برپا می شود، دعوت شده است. ‌گفتنی است، خاتمی از زمانی که رئیس‌جمهور ایران شد، در توسعه گفتگوی تمدن‌ها نقش مهمی ایفا کرد؛ به ویژه بعد از نطقی که در سال 2001 در ‌سازمان ملل خواند به طور مداوم پیگیر موضوع گفتگوی تمدن‌ها بوده و موسسه‌ای را هم تاسیس کرده است‌.‌ دربخشی از سخنرانی معروف خاتمی در نشست سازمان ملل آمده بود: شگفتا که کسانی به بهانه رستگاری مردم، گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده‌اند و آزادی آنـان را سـرکـوب کـرده‌انـد و گـاهی دیگــر رستگاری را در برداشتن هر‌گونــه لجامی از کــام ‌هوس سیری ناپـــذیرانسان و قربانی‌کردن عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده‌اند.گاه به نام آزادی، عدالت پایمال شده است و گاهی دیگر به بهانه عدالت، آزادی از میان رفته ‌است و در نتیجه، بشر هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است . از آن روز که کسانی علم حقیقی را آن دانستند که توانایی بیاورد نه آنکه قدرت را مهار کند چند ‌قرن بیش نمی‌گذرد. در این مدت به جای آنکه علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت افراد و گروه‌هایی قرار گرفته که جز به آیین سود ‌و فایده نمی اندیشند. در این چند قرن، علاوه بر پیشرفت‌های بزرگی که نصیب بشر شده است و بزرگ هم هست، انسان بیش ازهمیشه طعم تلخی و تبعیض را چشیده است. ‌بیاییم همگی علیه نسل کشی، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان، دست اتحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه‌های ننگینی که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در ‌بسیاری از نقاط آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، چهره انسانی این قرن را سیاه کرده است، بگیریم. امنیت و صلح در خاورمیانه که امری ضروری است، با به رسمیت شناختن حق همه ‌فلسطینیان برای حاکمیت بر سرزمین آباء واجدادیشان برقرار خواهد شد. بیت‌المقدس اشغالی خانه تفاهم و گفتگو است و به این جهت صدای بیت المقدس که از اعماق تاریخ به ‌گوش می رسد صدای با لذات ضد نژادپرستی و ضد صهیونیستی است. در بیت المقدس، ادیان بزرگ می‌توانند در کنار یکدیگر به طور مسالمت آمیز زندگی کنند و سلطه حکومت ‌اسرائیل در آنجا مخالف این همزیستی و همدلی است. فلسطین خـانـه فلـسـطـیـنـیان (اعم ازمسلمان، مسیحی و یهودی) است نه آزمایشگاه هوس‌های خشونت آمیز صهیونیست‌ها. در افغانستان هیچ راه حل نظامی برای از بین رفتن مشکل وجود ندارد.
لینک مطلب 

بهشت و جهنم

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت
: 'تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'

هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

پاسخ سانسور نشدۀ علی مطهری به کیهان

در پی درج مقاله ای در کیهان خطاب به دکتر علی مطهری، ایشان در نامه ای جواب خود را برای این روزنامه ارسال کرد که متاسفانه این نامه در کیهان به طور کامل منعکس نشد.
پاسخ اینجانب به این پرسش که چرا برخی مقاله هایم در روزنامه اعتماد ملی و مانند آن چاپ می شود روشن می گردد و آن این است که اساسا کیهان و برخی روزنامه های دیگری که خود را اصولگرا نامیده اند مقالات امثال اینجانب را که به دردهای جامعه می پردازد و با مذاق توجیه گر آنها سازگار نیست درج نمی کنند، چنان که کیهان بارها مقالات اینجانب را پس فرستاده است. زبان حال کیهان این است که ما مقالات شما را چاپ نمی کنیم، شما هم حق ندارید به روزنامه های دیگر بدهید و اگر دادید ما در ستون «کیهان و خوانندگان» از قول مردم! انتقاد می کنیم.
از نظر نگارنده اساسا کیهان اعتقادی به آزادی بیان ندارد و به خاطر کتمان حقایق و بی تفاوتی نسبت به ناراستیهای حکومت، آنهم به بهانه حفظ نظام، از دوستان نادان و البته خیرخواه انقلاب اسلامی به شمار می رود و دوستیهای آن با انقلاب و ولایت فقیه از قبیل دوستیهای خاله خرسه است که معمولا ضرر آن از نفع آن، دافعه آن از جاذبه آن و دشمن سازی آن از دوست سازی آن بیشتر است.اما درباره مقاله مذکور، نویسنده محترم استدلال خود را بر چند پایه قرار داده است: اول اینکه همان طور که علی علیه السلام «حق مطلق» و معاویه «باطل مطلق» بود، در ماجرای اخیر نیز یک طرف حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است. بطلان این سخن آشکار است. دو طرف ماجرای اخیر حق و باطل را ممزوج کرده اند گرچه کفه حق در یک طرف و کفه باطل در طرف دیگر برکفه مقابلش می چربد. حمایت ولی فقیه از یک طرف این ماجرا دلیل بر این نیست که آن طرف حق مطلق است و طرف دیگر باطل مطلق. مثلا همان طور که آقای موسوی با اصرار بر مسأله تقلب، مردم را تشویق به حضور در خیابانها کرد و زمینه آشوبها را فراهم نمود، آقای احمدی نژاد نیز با نحوه خاص مناظره خود با آقای موسوی و اتهام زنی به افراد غایب در آن جلسه، آغازکننده این ماجرا و عامل اصلی پدید آمدن فضای احساسی و هیجانی و تنگ شدن فضای عقل و تدبیر و زمینه ساز آشوبها به شکل دیگر بود.پایه دوم استدلال نویسنده محترم این است که در چنین میدانی که یک طرف، حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است، اهل حق از هر وسیله می توانند استفاده کنند و هر ظلمی در حق اهل باطل رواست. اگر جوانی را که برای تماشای تجمعی آمده یا در آن تجمع شرکت کرده و حد اکثر شعار داده، گرفتند و به بازداشتگاه کهریزک بردند و پس از دو هفته جنازه او را در حالی که آثار ضرب و شتم بر روی آن باقی است و فک او را شکسته اند تحویل خانواده اش دادند، خانواده ای که در این دو هفته از هر گونه اطلاع رسانی درباره فرزندش محروم بوده، مسئله مهمی نیست، بلکه حقش بوده چون اهل باطل بوده است!

پایه سوم استدلال نویسنده آن مقاله این است که مسئولیت وارد آمدن صدمه جسمی و حتی قتل این گونه افراد به عهده رهبران گروه باطل است که اینها را به میدان آورده اند گرچه اهل حق از بدترین روشهای غیرمجاز استفاده کرده باشند. سخن معاویه در جنگ صفین که پس از شهادت عمار یاسر و سخت شدن کار بر او (چون پیامبر(ص) دربار? عمار فرموده بود تو را گروه سرکش خواهند کشت) گفت عمار را علی کشت که او را به این جنگ آورد، این سخن از نظر نویسنده آن مقاله در صورتی که معاویه اهل حق بود و علی علیه السلام اهل باطل، درست بود، مهم این است که در گروه اهل حقیم یا اهل باطل.
بطلان این مطلب نیز بدیهی و آشکار است. اساسا اهل حق یا باطل بودن در این مسئله دخالتی ندارد، سخن در این است که عمار یاسر مستقیما به دست چه گروهی کشته شد، لشکر معاویه یا لشکر علی؟ در ماجرای امروز ما نیز سخن در این است که افرادی مانند محسن روح الامینی و محمد کامرانی که در اثر رفتار خشونت بار در بازداشتگاهها به قتل رسیده اند مستقیما توسط چه گروهی شکنجه و کشته شده اند و این ظلم بزرگ متوجه کدام گروه است؟ اگر این افراد به تشویق آقای موسوی به خیابان آمده باشند، در واقع آقای موسوی اینها را سالم به بازداشتگاه تحویل داده است، چرا خانواده آنها باید جنازه شان را تحویل بگیرند؟! اگر توجیهات نویسنده مقاله را بپذیریم اصلا مردم در هیچ مسأله ای حق اعتراض ندارند و اگر اعتراض کنند می توان با آنها به هر نحوی برخورد کرد و حتی آنها را کشت زیرا آنها اهل باطل اند و ما اهل حق!
نکته دیگر اینکه نویسنده مقاله کیهان به اینجانب اعتراض کرده است که چرا به شهادت نه تن از بسیجی ها و مظلومیت آنها توجه ندارید. پاسخ این است که رذالت آن گروه اندک که اعتراض آرام را تبدیل به اغتشاش کردند و به اموال عمومی آسیب رساندند و بسیجیان نورانی ما را به شهادت رساندند امری بدیهی است و مورد اختلاف نیست. به علاوه این بسیجیان شهید که اکنون ما در پرتو فداکاری آنها و همرزمانشان در آسایشیم و مقاله می نویسیم و خانواده های آنها، حامی و پشتیبانی به نام نظام جمهوری اسلامی دارند و نیازی به حمایت امثال بنده ندارند.

ما از مقتولان و مظلومانی سخن می گوییم که حامی ندارند و عده ای می خواهند قتل و ظلم به آنها را به نام حفظ نظام و اهل باطل بودن توجیه کنند. اینجاست که سکوت جایز نیست و سخن علی علیه السلام به یاد می آید که وقتی به اوخبر رسید که لشکر معاویه به شهر انبار تعرض کرده و خلخالی را از پای یک زن یهودی و اهل ذمَه که تحت حمایت حکومت اسلامی است بیرون آورده اند فرمود: اگر یک مسلمان پس از شنیدن این واقعه از غصه بمیرد از نظر من مورد ملامت نیست. اگر ما شیع? علی هستیم چگونه می توانیم دربار? جنایات اخیر ساکت بمانیم؟! اگر از غصه بمیریم مورد ملامت نیستیم.
به خاطر داریم که چند سال پیش در سالگرد حادثه 18 تیر در حوالی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه به مدت پنج شب گروهی از مردم در خیابانها شعار می دادند و خودروها بوق می زدند و تجمعاتی برپا بود، اما در این پنج شب حتی یک قطره خون از بینی کسی نیامد زیرا مدیریت آن بحران به عهده فرد عاقلی به نام قالیباف فرماند? وقت نیروی انتظامی بود.
کلام خود را با سخنی از امیر المؤمنین (ع) خطاب به مالک اشتر پایان می دهم:

«از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق عذاب الهى را نزدیک و مجازات را بزرگ نمى‏کند، و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خون‏هاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایه‏هاى حکومت را سست مى‏کند و بنیاد آن را برکنده به دیگرى منتقل سازد».
متن کامل پاسخ سانسور نشد? مطهری به کیهان

دلیل داد زدن!!!

 استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.

شعر انس و جن استاد شهریار

ترجمه به فارسی شعر انس و جن استاد شهریار
بار خدایا تو ما را از چنگ این شیاطین نجات بده
نسل انسان را بریده : انسان را از چنگ این جن نجات بده
از ما اگر یکی می ماند ، شیطان هزار می زاید و اضافه می شود
در کدام رویا می توانم ببینم ، که یک از چنک هزار نجات یابد
پنج هزار سال است که گرفتار این سلاطین شده ایم
دین هم آمد ، از چنگ سلاطین نجات پیدا نکردیم
یک دین دروغین هم یکی از مهره های شیطان شده است
دینی حقیقی به ما بده ، ما را از این دین دروغین نجات بده
هر دعائی که شیطان می کند ، دنیا آمین می گوید
بگذار دعا بماند ، تو به ما را از چنگ آمین نجات بده
کارد ( تنورشان ) داخل کوزه شان می رقصد
کیست که این کوزه ها را از چنگ کارد تنور نجات دهد
یا کرم کن ، از چنگ شیطان کینه توز نجاتمان بده
یا که خود شیطان را از چنگ این کین نجات بده
مردم را می کشد ، سپس برایش ختم گرفته و یاسین می خواند
بار خدایا خلق را از چنگ این یاسین و حقه نجات بده
در مقابل دین ( بابک و افشین ) را بهانه قرار داده
بار خدایا دین را ، از چنگ ( بهانه ) بابک و افشین نجات بده
مانند ( ویس و رامین ) ما را رسوای خاص و عام کرده است
ویس هم باشیم ، یارب ما را از چنگ رامین نجات بده
امید نجات از شوروی داشتیم که خیری ندیدیم
یکباره بگذار در صندوقچه چای از کشور چین نجات بیاید
من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم
خروسی بفرست تا بلکه از این زندان نجات یابم
عزیز من « شهریار » هم آهی پر اثر دارد
دشمنش اهریمن هم باشد نمی تواند از آه او نجات یابد

متن شعر استاد شهریار:

بار الاها سن بیزه وئر بو شیاطین دن نجات
اینسانین نسلین کسیب ، وئر اینسه بو جین دن نجات
بیزدن آنجاق بیر قالیرسا ، شیطان آرتیب مین دوغوب
هانسی رؤیا ده گؤروم من ، بیر تاپا مین دن نجات
بئش مین ایلدیر بو سلاطینه گرفتار اولموشوق
دین ده گلدی ، تاپمادیق بیز بو سلاطین دن نجات
بیر یالانچی دین ده اولموش شیطانین بیر مهره سی
دوغرو بیر دین وئر بیزه وئر بو یالان دین دن نجات
هر دعا شیطان ائدیر ، دنیا اونا آمین دئییر
قوی دعا قالسین ، بیزه سن وئر بو آمین دن نجات
ارسینی تندیرلرین گوشویلاریندا اویناییر
کیمدی بو گودوشلارا وئرسین بو ارسیندن نجات
یا کرم قیل ، کینلی شیطانین الیندن آل بیزی
یا کی شیطانین اؤزون وئر بیرجه بو کین دن نجات
اؤلدورور خلقی ، سورا ختمین توتوب یاسین اوخور
بار الاها خلقه وئر بو حوققا یاسین دن نجات
دینه قارشی ( بابکی – افشینی ) بیر دکان ائدیب
بارالاها دینه ، بو بابکدن ، افشین دن نجات
( ویس و رامین ) تک بیزی رسوای خاص و عام ائدیب
ویس ده اولساق ، بیزه یارب بو رامین دن نجات
شوروی دن ده نجات اومدوق کی بیر خئیر اولمادی
اولماسا چای صاندیقیندا قوی گله چین دن نجات
من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو
بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات
« شهریارین » دا عزیزیم بیر توتارلی آهی وار
دشمنی اهریمن اولسون ، تاپماز آهین دن نجات
....

 لینک :شهریار

نیایش دکتر شریعتی

 

 خداوندا :

به علمای ما مسئولیت ، وبه عوام ما علم ، وبه مومنان ما روشنایی،

وبه روشنفکران ما ایمان، وبه متعصبین ما فهم، وبه فهمیدگان ما تعصب،

و به زنان ما شعور، و به مردان ما شرف، وبه پیران ما آگاهی ، و به

...............جوانان ما اصالت ، و به اساتید ما عقیده، وبه دانشجویان ما

نیز عقیده ، وبه خفتگان ما بیداری، و به بیداران ما اراده، و به

مبلغان ما حقیقت ، و به دینداران ما دین ، وبه نویسندگان ما تعهد ،

و به هنرمندان ما درد ، و به شاعران ما شعور ، و به محققان ما هدف،

و به نومیدان ما امید ، وبه ضعیفان ما نیرو ، و به محافظه کاران ما

گستاخی ، و به نشستگان ما قیام ، و به راکدان ما تکان ، و به مردگان 

ما حیات ، و به کوران ما نگاه ، و به خاموشان ما فریاد ، و به مسلمانان

ما قرآن ، و به شیعیان ما علی ، و به فرقه های ما وحدت ، و به حسودان

ما شفا ، و به خودبینان ما انصاف ، و به فحاشان ما ادب ، و به مجاهدان

ما صبر ، و به مردم ما خو دآگاهی ، و به همه ملت ما همت تصمیم و

استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش

باشکوهترین نماز جمعه تهران

آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری در باشکوهترین نماز جمعه تاریخ تهران و در اجتماع میلیونها تن از مردم گفت:نماز جمعه امروز بی شباهت به نماز جمعه اول انقلاب که آیت الله طالقانی وبا حضور همه سلیقه ها اقامه می کردند نیست.لینک منبع
وی گفت : در قرآن کلمه ناس (مردم) حدود 500بار بکار رفته وکار پیامبر اداره حکومت با زور نبود بلکه با انس والفت بود.هاشمی در پایان خطبه اول با اشاره به حضور پیامبر اکرم در قبرستان بقیع در روزهای پایانی عمر مبارکشان گفت:پیامبر خطاب به اموات مومنین بقیع گفتند که خوشا بحالتان که نیستید واین روزهای تفرقه را نمی بینینید.
هاشمی در خطبه دوم با اشاره به کشتار مسلمانان چین گفت:از دولت چین انتظار داریم که به وضع اسفبار مسلمانان رسیدگی کند وبه نفع دولت چین نیست که با یک میلیارد وششصد میلیون مقابله کند.
در این زمان تعدادی از نماز گزاران شعار مرگ برچین را دادند که هاشمی با اشاره به وضعیت خیابانهای اطراف گفت که از شعار دادن خودداری کنند که این صحبت با تشویق مردم حاضر در خیابانها مواجه شد.
رییس مجلس خبرگان رهبری درباره انتخابات گفت:
ای کاش شرایطی که در آستانه انتخابات وجود داشت ادامه پیدا می کرد وما در دنیا سربلند می شدیم که متاسفانه اینگونه نشد که اگر آزادی ونشاط ادامه داشت هرکسی پیروز انتخابات می شد برای ما مایه افتخار بود.هاشمی با اشاره به روایتی که از پیامبر به نقل از امام خمینی درباره اساس انقلاب شنیده متن روایت رابر لازمه حمایت اکثر مردم از حکومت اسلامی دانسته وافزود:پیامبر به علی (ع) فرمود که اگر مردم از تو حمایت نکردند وظیفه ای برای حکومت نداری واین نقش بی مانند مردم در نظام اسلامی را می رساند.

امروز تلخ است هیچ یک از جریانات دلش نمی خواست اینطور شود من چند پیشنهاد به ذهنم می رسد بعنوان راه حل عرض می کنم:
مساله مهم برگرداندن اعتماد ملت است که تاحدودی مغشوش شده است،همه ما چه حکومت چه نیروهای امنیتی وچه مردم به قانون پایبند باشند.
لازم نیست در این شرایط ما افرادی را در زندان داشته باشیم نگذارید بخاطر زندانی بودن یک عده دشمنان به ما بخندند.
به آسیب دیدگان این حوادث دلجویی شود و همدردی شود.
مراجع ما همیشه که همیشه پشتیبان نظام بودند چرا باید برنجند.
امیدوارم خطبه های امروز نماز جمعه شروع تحولی در جامعه باشد.
در پایان نماز جمعه شعار های چند میلیون نمازگزار حاضر در نماز جمعه تهران با عنوان هاشمی حمایتت می کنیم سرداده شد.

شیعیان کافرند؟!

یادمه چند سال قبل در مجله گل آقامطلبی را از شهردار آن زمان تهران نقل کرده بودند که اشاره به وجود حفره هایی در فضا یا سیارات اشاره کرده بود.

و گل آقا با کشیدن کاریکاتوری نوشته بود:لازم نیست در آسمانها دنبال حفره بگردی خیابانهای همین تهران ما به اندازه کافی حفره هست!

امروز صبح رادیو می گفت که فلان مفتی عربستانی شیعیان را کافر خوانده است!

با خود گفتم این که چیزی نیست چند روز قبل در جریان تبلیغات انتخاباتی یکی از آیت ا...ها در کشورخودمان فرموده اند

:امروز همه کفار در برابر احمدی نژاد متحد شده اند و امروز تبلیغ احمدی نژاد از درس حوزه هم واجب تر است!و.....

بنده کاری ندارم که این آقا اصلا"فقیه هستند یا نه و آیا می توانند چنین فتوایی صادر کنند یا نه!

ولی می دانم امام علی(ع)که ما ادعای می کنیم شیعه ایشان هستیم حتی برای کسانی که خلافت را که بنابر اعتقاد ما حق مسلم ایشان بودغصب کردند چنین حکمی ندادندتا چه رسد به کسانی که با اصول کاملا"صحیح قصد رقابت با ایشان را داشته باشند.

دوران دبستان بنده رفیقی داشتم که می گفت:اگر می خواهید بچه هایتان مطابق میل خودتان تربیت شوند نگذارید به مسجد و مدرسه بروند و به شوخی می گفت :من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم!

متاسفانه امروزه جو بعضی از مدارس و مساجد ما طوری شده که بجای اینکه راه حق و باطل را نشان داده و به ما اجازه دهند که خود راهمان راانتخاب کنیم می خواهند ما را بزور به بهشت ببرند.و چنان در فرد ایجاد تعصب می کنند که گویا فقط راه ایشان صراط مستقیم بوده و هر راهی جز آن به دوزخ ختم می شود در حالیکه هر وقت احساس کنیم که ما بهتر از دیگرانیم همان نشانه ای از نفوذ شیطان در وجود ماست.

نمونه بارزش را ما در افراد فامیل می بینیم بااینکه بنده کاملا مذهبی بوده و به شرع کاملا" پایبندم عده ای از افراد فامیل از ما کاملا" کناره گرفته اند و دلیلشان هم این است که

چرا شما به آقای احمدی نژاد رای نداده اید !از شما انتظار دیگری داشتیم!!!!!

و به نظر من این کار آنها تحت تاثیر همان فتواهاست و تبلیغات مسجدی است و من نمی خواهم فرزندم مانند آنها فکر کند.اصلا"چرا باید در مساجد یک کاندیدا و لو اصلح تبلیغ شود و باعث ایجاد بیزاری طرفداران کاندیداهای دیگر و یا موجب ایجاد اختلاف در بین نمازگزاران گردد در حالیکه فلسفه نماز جماعت ایجاد وحدت بین مسلمین از هر گروه و رنگ و نژاد و تفکر است

دیگر از عصر تعصبات کور کورانه 14 قرن گذشته است و اسلام آمده است که روح واقع بینی و تفکر و انتخاب را در بین مردم رواج دهد

جوان امروز باید بتواند آزادانه سوالات و شبهاتی را که دارد به زبان بیاورد و مبلغان دینی وظیفه شان این است که این سوالات و شبهات را بصورت کاملا" منطقی و علمی جواب دهند نه اینکه از مثل جریان آن خیاط بگویند هر کس مثل ما فکر نکند حرامزاده است! تا هیچ کس جرات ابراز عقیده را نداشته باشد

دیگر زمان محدود سازی جوانان بسر آمده است زمانی تلویزیون و زمانی ویدئو را محدود کردیم و زمانی ماهواره و اکنون نیز سایتها را فیلتر می کنیم ولی مردم همواره یک قدم از دولت جلوترند و آنها را نمی توان با محدود کردن مسلمان نگاه داشت در زمان کنونی فقط جوان با یک ابزار می تواند خود را از گزند هر آسیب و تبلیغات و تهاجم فرهنگی حفظ کند و آن قدرت تقواست که جز با شناخت صحیح و منطقی احکام اسلامی ایجاد نمی شود .

ایمانی که با احساسات و در سایه تعصب ایجاد شود با یک احساس دیگر از دست می رود که باد آورده را باد می برد یعنی در یک سن افراط می کند و در سنین دیگر تفریط.

البته بنده بارها در همین موضوع مطالبی نوشته ام از جمله پست قبلی و استاد جعفری و تهاجم فرهنگی و طرحی برای حوزه های علمیه و......

و جالب اینجاست وقتی علت را سوال کردم

گفتند کسانی به (آقای)موسوی رای می دهند که بدنبال آزادی و بی بند و باری هستند!

گفتم:آزادی چه ربطی به بی بند و باری داردو خود یاد سخنی از یک بزرگ افتادم که در زمان آقای خاتمی می گفت

:آنان که دم از آزادی می زنند عقده جنسی دارند!!!!!

گفتم عزیزم!آزادی این است که:

من حق داشته باشم به کسی که اصلح می دانم رای بدهم بدون اینکه تکفیرم کنند.

رسانه ملی اختصاص به جناح حاکم نباشد تا مردم بتوانند به آن اعتماد کنند و برای دانستن اخبار و اتفاقات کشور به رسانه های خارجی پناه نبرند تا آنها نیز در لابلای این اخبار اعتقادات و باورهای غلطی را به خورد ملت ما بدهند.

مثلا" می گویند برخی از اغتشاشگران لباس بسیجی پوشیده بودند چرا نمی گویند ما بسیج را هم در گیر کارهای پلیس کرده ایم یا نمی گویند عده ای از نظامی ها با لباس شخصی در بین مردم بودند در حالیکه هر شخص علاقه بههمکاری با پلیس دارد باید با سازماندهی پلیس بوده و لباس مقدس پلیس را داشته باشد تا از دیگران تمییز داده شده و احترام پلیس محفوظ بماند.

هرکس به چیزی اعتراض داشت بتواند اعتراض خود را ابراز کند بدون اینکه ضد دین و ضد انقلاب و خارجی نامیده شود.

هر کس در هر پست و مقامی بتواند مادامی که کارش درست است احساس امنیت کند نه اینکه اگر حرفی برخلاف نظر جناح حاکم جامعه زد و لو درست از کارش برکنار شود.

اینکه هر کس بتواند عقیده خود را ابراز کند و بخاطر برخورداری از برخی امکانات یا استخدام و....متوسل به ریا و حضور در مکانهای مذهبی و... نشود و بقول شاعر اهل بیت کلامی زنجانی کسی نباشد که در طول هفته دو رکعت نماز نمی خواند ولی در صف اول نماز جمعه می نشیند!

        قیلمیر ایکی رکعت نمازین هفته به هفته                   جمعه نمازیندا دایانیب اول صفده!

و.....

و چقدر زیبا فرموده اندامام(ره)در کتاب چهل حدیث:

:گناهی که انسان را پشیمان سازد بهتر از عبادتی است که وی را مغرور سازد.

آیا هنوز هم امید من به معجزه خاک مانده است؟

رفته ای اینک اما

باز بر می گردی؟

چه تمنای محال!

خنده ام می گیرد.

                                خدایا چنان کن سرانجام کار                 تو خشنود باشی و ما رستگار

آیا من کافرم؟!

من این روزها فکر می کنم اعتقادم ضعیف شده یا شاید هم نه
ولی دوست دارم عزیزانی که این متن را می خوانند و دوستانم جوابهای قانع کننده ای برایم بدهند تا شاید دوباره ارشاد شوم 

و اما سوالات: 

آیا قانون در کشور ما برای همگان یکسان است؟
1-پس چرا وقتی عباس پالیزدار چند نفر را بعنوان مفسد اقتصادی در جمع حدود 200 نفری اسم می برند به 10 سال زندان محکوم می شوند 

ولی وقتی همین اسامی توسط رئیس جمهور فعلی در رسانه ملی که 70 میلیون تماشاگر دارد 

برده می شود او را قهرمان می نامیم!
2- وقتی بیش از نیمی از مردم کشورمان نسبت به نتیجه انتخابات اعتراض دارند ومجوز راهپیمایی برایشان صادر نمی شود به خیابانها می ریزند همه شان جیره خوار آمریکا و اسرائیل نامیده می شوند ولی وقتی عده ای دیگر در میدان ولیعصر تهران به حمایت از رئیس جمهور بدون مجوز جمع می شوند نه تنها برخورد نمی شود بلکه در رسانه ملی از آن بعنوان نماد وحدت و یک حرکت خوب نام برده می شود!
3-چرا همه می گویندهزینه تبلیغات آقای موسوی را افرادی چون آقای هاشمی می دهند ولی کسی نمی پرسد هزینه تبلیغات رئیس جمهور از کجا می آید؟!
4-چرا بعد از اینکه دکتر رضایی بخاطر مصالح نظام عقب نشینی می کنند می گوییم در بازشماری آرای ایشان زیاد نشد که هیچی بلکه کم هم شد آیا کم شدن آرا نشانه عدم شمارش صحیح نیست در حالیکه اگر صدبار هم بشمارند باید نتیجه ه کم شود و نه زیاد.
5-آیا مردمی که انقلاب را در طول سه دهه در بدترین شرایط حمایت کردند ارزش آنرا ندارند که به سوالاتشان جواب قانع کننده ای داده شود نه اینکه افرادی از دولت در رسانه ملی به صورت یک طرفه  فقط حکم بر علیه معترضین صادر کنند.
6- آیا جهت گیری های طرفدارانه صدا و سیما و روزنامه های دولتی باعث نمی شود که همه به ماهواره و رسانه های خارجی جهت اطلاع از وضعیت کشورمان پناه برند؟
7- این دولت نیز حداکثر چهارسال دیگر تمام میشود و دولت دیگری روی کار می آید آنوقت چه کسی از اتهاماتی که دولت بعدی به این دولت وارد می کند حمایت خواهد کرد؟ 

اگر انتخابات فقط همین دور بود و دولت کنونی مادام العمر بود من جواب سوالات خود را یافته بودم ولی فکر می کنم چنین نباشد.
8-اگر معترضین فقط افرادی از جناح شکست خورده بودند می توانستم بگویم که در بازی فوتبال طرف بازنده احتمال دارد که....  ولی وقتی افرادی از جناح پیروز یا خود معترضند و یا اعتقاد دارند که اینها اغتشاشگر نیستند بلکه معترض به شمارش آرا هستند مانند دکتر رضایی و دکتر قالیباف و لاریجانی و برخی از روحانیون و آیات عظام ....بنابراین به مردم عادی حق می دهم که خواهان جواب قانع کننده ای باشند.
9-اصلا" چرا در زمان تبلیغات عده ای به خود جسارت دادند که بگویند "همه کفار در برابر احمدی نزاد ایستاده اند! و کسانی که به غیر او رای دادند متهم به بی دینی یا ضعف اعتقادی شدند
نگذارید با این افکار من نیز متهم به بی دینی و ضعف اعتقادی شوم که امر به معروف و نهی از منکر واجب است مرا هدایت کنید ولی نه با تعصب و زور بلکه با منطق.

موانع تفکر و رنجی که می بریم

پیامبر اسلام می فرمایند: "یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است."
و در حدیث دیگری یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر و در حدیث دیگری از عبادت یک سال و در حدیث دیگر بهتر از عبادت هزار سال ذکر دانسته است .با این وجود چراکمتر کسی بدنبال تفکر است
ما دوست داریم یا رییس باشیم یا مرئوس اگر دوست داریم که رئیس باشیم بخاطر این است که دوست داریم تمام کارهایمان را کس دیگری برایمان دیکته کند تا ما نیاز به تفکر نداشته باشیم خیلی از ماها حتی حاضریم از صبح تا شب بیل و کلنگ بزنیم و دمی تفکر نکنیم
اگر دوست داریم که رئیس باشیم بخاطر این است کس دیگری نباشد تا از ما سوال و جواب کند و ما هر کاری که دلمان خواست بکنیم


به نظر شما اساسی ترین آسیب ها و موانع تفکر در ایران کدامند.لینک منبعاز رنجی که می بریمنظریه ها در قفس    به نظر می رسد ما تنها با یک مانع خاص روبه رو نیستیم بلکه موانع متعددی وجود دارند که بعضی از آنها را برمی شماریم.
    یکی از مهمترین موانع از آن شمار فقدان تحمل نقد و انتقاد از سوی دیگران است.تفکر مآلاً در دل خود نقد کردن را دارد. در حقیقت نمی توان قائل به امر تفکر بود، بدون آن که نقدپذیر باشیم. تفکر مانند پرنده است. یا باید او را در قفس نگاه داشت یا در صورتی که اجازه پرواز صادر شد، دیگر نمی توان جهت پرواز آن را از پیش و دقیقاً مشخص نمود.
همچنین گاه در کشور ما اظهارنظر خصوصاً درباره آرا و افکار جا افتاده دشوار است. برای مثال اگر کسی بخواهد فیلسوف بزرگی چون ملاصدرا را به صورت جدی نقد بکند، تاوان سنگینی پس خواهد داد در حالی که در تفکر ناگزیر از نقد هستیم.

  دیگر این که نباید تفکر را در تمام زمینه ها دینی دانست. برخی از اندیشمندان وحشت دارند که اگر نظرات خود را آزادانه بیان کنند به بی دینی یا کم دینی متهم شوند حتی اگر خود افرادی دیندار باشند. در موارد زیادی تفکراتی خاص با دین لازم و ملزوم شناخته می شوند (مثلاً همانطور که گفتم گاهی فلسفه ملاصدرا عین دین شناخته می شود) مسئله عینی سیاست زدگی در عرصه تفکر است. این خطر وجود دارد که اگر افکار جدیدی را ارائه دهید به پیروی از یک خط سیاسی خاص متهم شوید. این دو موضوع باعث گونه ای خود سانسوری نزد متفکرین شده است.

چه بسا در حالت عادی تفکر برای ما ملال آور باشد. باعث آزار می شود و زندگی عادی را سلب می کند. این همان مشکلی بود که مردم آتن با سقراط داشتند و در نهایت او را اعدام کردند چرا که سقراط در کوچه و خیابان، وقت و بی وقت برای ایشان ایجاد مسئله می کرد. مردم آتن تاب پرسش و تفکر را نداشتند پس به این بهانه که او جوانان ما را فاسد می کند وی را محکوم به نوشیدن شوکران کردند. شوکران انتقام پرسش بود؛ چرا که در شرایط عادی زندگی اصل بر عدم تفکر است. تفکر زمانی زاده می شود که شخص احساس کند همه زندگی و حیات، به جا آوردن امور روزمره نیست. در اینجا فرد به سمت پرسش کشیده می شود که از کجا آمده ام. پریشان می شود که آمدنم بهر چه بود و بی قرار می گردد که به کجا می روم. در این لحظه حیات ثانوی انسان آغاز می شود
ابن عربی نشانه ای برای تفکر قائل است. براساس نظر او نشانه تفکر رسیدن به بطلان و دیدن آتش است. او از آیات قرآن چنین استنباط می کندکه اهل تفکر ابتدا می فهمند که جهان باطل و بی اساس نیست و در خود حقیقتی دارد آنگاه سر از آتش درمی آورند و از آن پرواز می کنند.
    شاید جهنم تجسم بطلان باشد. ما در زندگی دنیوی بیهوده گذرانی و یا همان سوختن را می بینیم. این می تواند دیدار ما با دوزخ باشد. تجربه ای جهنمی.
پیروان هر نظام فکری مایلند از هر تفکری یک نوع صف آرایی غیرقابل نفوذ درست کنند. در ایران نیز این مشکل وجود دارد.اگر کسی در مورد ملاصدرا نقادی کند احتمال دارد در مظان اتهام قرار گیرد، که چرا نسبت به بزرگان جسارت می کند. زمانی ملاصدرا به خاطر نقادی تکفیر می شد. رسم عجیبی دارد روزگار که حال منتقدان او را تکفیر می کنند.

دیواراعتماد

دیوار اعتماد مرا موریانه خورد اینک من آن عمارت از پای بست ویرانم

هرگز تو باز نخواهی گشت می دانم!
گوش فرادهیم به تمام فریادها که بلندترین آنها سکوت است .
ما مجبور نیستیم همه راست ها را بگوییم .اما مجبوریم راست بگوییم.
آنگاه که چشم گشودم گفتند دوست بدار.حال که دیوانه اش گشته ام    گویند  رهایش
کن. 
من با امید مهر توپیوسته زیستم .بعد از تو؟ این مباد. که بعد از تو نیستم .
 
گیرم که آب رفته به جوی باز آید. با آبروی رفته چه باید کرد .
 
تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من .
 هرگز نصیحت مکن.دانا احتیاج ندارد ونادان نمی پذیرد .

رای مقام معظم رهبری

بر خلاف ادعای طرفدارن یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری مبنی بر حمایت صریح مقام معظم رهبری از وی در انتخابات:رهبر انقلاب در سخنرانی سالانه خود در حرم مطهر امام خمینی(ره) با هشدار درباره نقض حدود شرعی واخلاقی در مناظره‌های انتخاباتی تاکید کردند:«من یک رای بیشتر ندارم و آن را هم کسی نمی داند و به کسی هم نمی‌گویم به چه کسی رای بدهید، این حق ملت است.»

ایشان با اشاره به این که خود نامزدها هم باید مراقب باشند، تأکید کردند:«انسان نمی‌پسندد نامزدی در نطق خود چه در تلویزیون و یا جای دیگر برای  اثبات خود به نفی دیگری متوسل شود و این را قبلاً هم گفته‌ام. من با مناظره و گفتگو و انتقاد مشکلی ندارم، اما مراقب باشید این مناظرات در چارچوب شرعی و دینی انجام بگیرد چون مردم بیدارند و می‌فهمند. لذا خود نامزدها باید توجه کنند این سخنرانی‌ها و اظهارات موجب ایجاد دشمنی نشود و با برادری و مهربانی پیش بروند.»



مقام معظم رهبری تاکید کردند:«از مردم می‌خواهم با تمام توان و نشاط در 22 خرداد پای صندوق‌های رأی حاضر شوند.»
رهبر انقلاب: با شعارهای بیجا حق جمعیت را ضایع نکنید
در ادامه مراسم سالگرد ارتحال امام(ره)، هنگام ورود رهبر معظم انقلاب اسلامی به جایگاه و حضور سران نظام از جمله رئیس‌جمهور، تعدادی از حاضران در مراسم که تعداد قابل توجهی از آنان را شامل می‌شدند و در ردیف‌های اول حضور داشتند شعارهای «احمدی تشکر تشکر» و «احمدی حمایتت می‌کنیم»، «رئیس‌جمهور محبوب حمایتت می‌کنیم» و «احمدی دلاور پیرو خط رهبر» سر دادند.



همچنین هنگامی که رهبر انقلاب سخنان خود را آغاز کرد باز هم شعارهای چند نفر از حاضران ادامه پیدا کرد که در این لحظه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به آنان فرمودند از همه برادران و خواهران می‌خواهم که نظم را رعایت کنند و با شعارهای بیجا حق جمعیت را که در این هوای گرم حضور یافته‌اند ضایع نکنند.
لینک منبع

اس ام اس های میرحسین موسوی

1- مرا شمسی شبیه مولوی بود/ دلارایی که آرایش قوی بود/ یکی پرسید شمست کیست گفتم/ همانا میرحسین موسوی بود 
2- گویند امام ما هوادارش بود/ ما نیز هوای موسوی را داریم 
3- ای مومنین: یک یا حسین تا میرحسین 
4- مردم ز سر صمیمیت می خوانند/ همواره به نام کوچکت میرحسین 
5- هرچند که 20 سال دیر آمده است/ در بیشه ی انتخاب شیر آمده است/ گر سید ما برفت از عرصه برون/ برخیز برادرم که میر آمده است 
6- دلسوخته مردی ، ازلی می خواهیم/ از جنس عدالت علی می خواهیم/ حرف دل هر چه عاشق این است آری/ ما میرحسین موسوی می خواهیم 
7- هموطن برخیز و عزم کار کن/ دوم خرداد را تکرار کن/ سیدی دیگر به میدان آمده/ موسم تغییر ایران آمده/ موسوی از ماست همراهش شویم 
8- ما به آن سید و این میر ارادت داریم/ ما به لبخند گل سرخ شباهت داریم/ رای هر پیر و جوان موسوی است/ ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم 
9- بیا چون کوه دالاهو قوی باش / سرود مثنوی معنوی باش / بیا حالا که دیگر خاتمی نیست / رفیق میر حسین موسوی باش 
10- گفت: بر گردن خود داری دین تا به یک رای، تو کاری بکنی در این بین...گفتمش: می دانم...سبز می اندیشم...رای من: میرحسین 
11- صد شکر به بزم مهر، "میر" آمده است!/ امروز به همراهی "پیر" آمده است!/ برخیز به یاری اش شتابیم/ که باز در معرکه، یک شیر دلیر آمده است 
12- دلا اکنون زمان کاهلی نیست/ و اصلاحات امری سرسری نیست/ اگر خواهان تغییری برادر/ بدان مردش به غیر از موسوی نیست 
13- تا آخرین روزهای بهار، ایران را سبز می کنیم ! 
14- تقویم چه بیقرار است امسال/ یک معجزه ای در انتظار است امسال/ از یمن حضور سبز سید بی شک/ خرداد سر آغاز بهار است امسال 
15- وطن سرشار از درد است برخیز/ وطن محتاج یک مرد است برخیز/ در این خیزش بیا با موسوی باش/ چرا چون بی هماورد است برخیز